عشق مافیاP⁶
عشق مافیاP⁶
دید ات اونجا بیجون زخمی افتاده از پاص خیلی خون رفته
_اتت اتو براید استایل بغل کرد سریع گذاشتش داخل ماشین تهمین هم جدا خودشون اومدن
¥کجانـ
_داخل اتاقه
¥رفت کل بدن اتو ژد افونی کرد پماد زدو باند پیچی کردو کازش تمو ماومد بیرون
_چسشددد
¥خوبن و رفت
_هوفف قلبم اومد توی دهنم اخیش
☆همش تقصیر توعه
_چراااا
☆الاغ اگه هواست بهض بود اسنجوری نمیشد
~راست میگه
_هوفف اجوما غذاشو ببر
&چشم
بردتش
&دخترم پاضو غذاتو بخور
+بزارش همینجا
&بخوریشا
+اخه سوپ، دوست، ندارم
&ایندفعه ممکنه ها
+باشه باشه
ات ویو
بزور باید سوپو میخوردمبالا من از سوپ بدم میاد چیکار کنم خوووو اون نمیدونه ک بابامم مثل خودشبود هر روز بی دلیل کتکتم میزد جاشونم هنوز هست انقد با خودم کلنجار رفتم اخر خوردمش ادم استفراغ میکنه سوپ میخوره چطور یارو خوشش میاد عوقق چندششش
&دخترم خوردیش
+اره
&، عزیزم ارباب گفت ی لباس مناسب بپوش براش مهمون میاد لباست باز نباشه
+چشم ممنون اجوما بغبش کرد
ات ویو
قرار بود از داخل کمد لباس انتخاب کنم کمد ندار... این دکمه چیه روی دیوار زدمش یهو ی در باز شد رفتم داخل اووو اتاق مخفیه پشمامممم چقد لباسسسسسس دوتا رگال هودی رگال شلوار رگال دامن رگال پیراهن کیفففف کفشششش جونننننن مدلینگ راه میندازن با اینا
خب منکه عاشق رنگ سیاهم اینو میپوشم چ ستی جوننننن عشقمیکنن با استایلم ولی متمعنم جرم میده ب درک منکه دوست ندارم زنده بمونم ولش لباسامو پوشیدم واستا این چیه قاب گوشیییی ععر. همه هم سایز گوشی منهههههههههههههههههههههه جوننن این سیاهه رو برمیدارم ی رژ لب کمرنگ زدم ارایشم کم بود موهامو یکمشونو بافتم ک جیمین اومد تو
☆اووووووخوشگله شماره بدم چسب بزنی
+شمارتو بده پارش میکنم دوباره چسب میزنم
☆فاخ خنده جونن کوک بیا اتو ببین
_چیشده حالا
☆ات بیا
+د واستا دارم موهامو میبافف.. تموم اومدم چیه
_محو ات شده بود
+خوبه
☆_~عالیه
_تو از کجا اومدز
~فوضولیم گل کرد
☆خنده بریم عه اومد ببین اونجا دوس دختر کوکیا بهش میگی کوک حلع
+علامت لایک رفت پایین ب مهمونا تعظیم کرد و بعدش نشستن ات پش کوک جیمین تکی تهیونگم تکی
ات انگار ترسیده بود کوک دستشو گرفت
ات ویو
اون اون اون همون یارو بود همونیک. باعث از بین رفتن پول خانوادم شد باعث شد من هر روز کتک بخورم دلیلشم گفته بود چون با پسرس ازدواج نمیکنم خیلی خیلی. میترسیدم یارو نفهمید ولی کوک و ته و جیمین فهمیده بودن کوک مهکم دستمو گرفت چراپیشس ارامش دارم
نکنه عاشقشم عمرا بابا
کوک ویو
متوجه شدم ک ات کمی پاهاش میلرزه و جیمین و ته فهمیده بودن ات ترسیده دستشو گرفتم اروم شد حتما میشناختش ک ترسیده ات الکی نمیترسه از من نترسید از ای بترسه ینی میشناسش
یارو•
•خب عاقای جئون معرفی نمیکنی
_ایشون ات هستن دوس دخترم تهیونگ و جیمین
•خب دختر خوبی واسه خریده
_فروشی نبود هنوزم نیست
•نیشخند بدستش میارم اروم
_چیزی گفتید
٠ن نه بیا سر معامله
_باشه
کلی، چیز میز گفتن امضا کردن
دید ات اونجا بیجون زخمی افتاده از پاص خیلی خون رفته
_اتت اتو براید استایل بغل کرد سریع گذاشتش داخل ماشین تهمین هم جدا خودشون اومدن
¥کجانـ
_داخل اتاقه
¥رفت کل بدن اتو ژد افونی کرد پماد زدو باند پیچی کردو کازش تمو ماومد بیرون
_چسشددد
¥خوبن و رفت
_هوفف قلبم اومد توی دهنم اخیش
☆همش تقصیر توعه
_چراااا
☆الاغ اگه هواست بهض بود اسنجوری نمیشد
~راست میگه
_هوفف اجوما غذاشو ببر
&چشم
بردتش
&دخترم پاضو غذاتو بخور
+بزارش همینجا
&بخوریشا
+اخه سوپ، دوست، ندارم
&ایندفعه ممکنه ها
+باشه باشه
ات ویو
بزور باید سوپو میخوردمبالا من از سوپ بدم میاد چیکار کنم خوووو اون نمیدونه ک بابامم مثل خودشبود هر روز بی دلیل کتکتم میزد جاشونم هنوز هست انقد با خودم کلنجار رفتم اخر خوردمش ادم استفراغ میکنه سوپ میخوره چطور یارو خوشش میاد عوقق چندششش
&دخترم خوردیش
+اره
&، عزیزم ارباب گفت ی لباس مناسب بپوش براش مهمون میاد لباست باز نباشه
+چشم ممنون اجوما بغبش کرد
ات ویو
قرار بود از داخل کمد لباس انتخاب کنم کمد ندار... این دکمه چیه روی دیوار زدمش یهو ی در باز شد رفتم داخل اووو اتاق مخفیه پشمامممم چقد لباسسسسسس دوتا رگال هودی رگال شلوار رگال دامن رگال پیراهن کیفففف کفشششش جونننننن مدلینگ راه میندازن با اینا
خب منکه عاشق رنگ سیاهم اینو میپوشم چ ستی جوننننن عشقمیکنن با استایلم ولی متمعنم جرم میده ب درک منکه دوست ندارم زنده بمونم ولش لباسامو پوشیدم واستا این چیه قاب گوشیییی ععر. همه هم سایز گوشی منهههههههههههههههههههههه جوننن این سیاهه رو برمیدارم ی رژ لب کمرنگ زدم ارایشم کم بود موهامو یکمشونو بافتم ک جیمین اومد تو
☆اووووووخوشگله شماره بدم چسب بزنی
+شمارتو بده پارش میکنم دوباره چسب میزنم
☆فاخ خنده جونن کوک بیا اتو ببین
_چیشده حالا
☆ات بیا
+د واستا دارم موهامو میبافف.. تموم اومدم چیه
_محو ات شده بود
+خوبه
☆_~عالیه
_تو از کجا اومدز
~فوضولیم گل کرد
☆خنده بریم عه اومد ببین اونجا دوس دختر کوکیا بهش میگی کوک حلع
+علامت لایک رفت پایین ب مهمونا تعظیم کرد و بعدش نشستن ات پش کوک جیمین تکی تهیونگم تکی
ات انگار ترسیده بود کوک دستشو گرفت
ات ویو
اون اون اون همون یارو بود همونیک. باعث از بین رفتن پول خانوادم شد باعث شد من هر روز کتک بخورم دلیلشم گفته بود چون با پسرس ازدواج نمیکنم خیلی خیلی. میترسیدم یارو نفهمید ولی کوک و ته و جیمین فهمیده بودن کوک مهکم دستمو گرفت چراپیشس ارامش دارم
نکنه عاشقشم عمرا بابا
کوک ویو
متوجه شدم ک ات کمی پاهاش میلرزه و جیمین و ته فهمیده بودن ات ترسیده دستشو گرفتم اروم شد حتما میشناختش ک ترسیده ات الکی نمیترسه از من نترسید از ای بترسه ینی میشناسش
یارو•
•خب عاقای جئون معرفی نمیکنی
_ایشون ات هستن دوس دخترم تهیونگ و جیمین
•خب دختر خوبی واسه خریده
_فروشی نبود هنوزم نیست
•نیشخند بدستش میارم اروم
_چیزی گفتید
٠ن نه بیا سر معامله
_باشه
کلی، چیز میز گفتن امضا کردن
۴.۰k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.