Season✨️2 Nightmare of Love💖✨️
Part 129
یون جین: ممنون دایی( بغل کردن یونگی)
همه باهم میخندیدن که در باز شد و یکی از نگهبان های قصر با هول وارد شد...چیزی توی گوش جیمین گفت که باعث شد لبخندش محو بشه و جاش رو با اخم عصبانیت عوض کنه
یونگی: چیزی شده جیمین..
جیمین: آره باید بریم...بدو...
سویون به طرف یونگی رفت و یون جین رو ازش گرفت...
سویون: جیمین...چیزی شده؟
جیمین: شما نگران نباشید عزیزم شما ها همینجا بمونید و از اتاق بیرون نیاید...پیش سیسو بمون باشه؟
سویون: جیمین داری نگرانم میکنی...
جیمین: چیزی نیست فدات شم نگران نباش تو بمون ما بر میگردیم
جیمین و یونگی رفتن و من مونم و سیسو و دوتا کوچولو ها و کلی استرس
سویون: یعنی چی شده؟
سیسو: نمیدونم بانوی من...ولی شاهزاده گفتم نگران نباشیم
سویون: ولی من بد جور نگرانم..
دوساعتی از رفتنشون میگذره میتونم صدای دویدن و سر صدای آدم های اون بیرون رو به خوبی بشنوم و این منو خیلی نگران میکرد از جام بلند شدم و به طرف در رفتم
سیسو: کجا میرید بانوی من...
سویون: نگران نباش جایی نمیرم میخوام ببینم بیرون چه خبره....
در رو باز کردم که دیدم سر باز های قصر همه دارن به سمت بیرون میرن یکی از اون سرباز هارو نگه داشتم...
سرباز: بانوی من کاری دارید؟
سویون: اون بیرون چه خبره؟
سرباز: بانو وزیر...وزرا شورش کردن
سویون: چی؟...
سرباز: همه بیرون قصر هستن به ما حمله شده لطفا توی اتاقتون بمونید و فعلا خاج نشد...
با نگرانی به طرف اتاق رفتم و در رو بستم
سیسو: بانوی من چیزی شده؟
سویون: شورش...شورش کردن
سیسو: چی؟...یعنی چی؟
یون جی: شورش؟...شورش یعنی آدم های یه کشور به خواطر دلایلی برای گرفتن دولت و کشتن پادشاه بلند میشن و حمله میکنن
سیسو: جانم؟ وای خدای من
همون لحضه در باز شد...
جویونگ وارد اتاق شد...جویونگ دست راست جیمین بعد از یونگیه....
جویونگ: بانوی من شاهزاده دستور دادن همین الان باید قصر رو ترک کنید...
سویون: چی؟
جویونگ: بانو لطفا عجله کنید...
سویون: نه من نمیتونم همینطوری ولش کنم و برم
....
ادامه دارد....
...
داریم به پایان فصل دو میرسیم
اگه فالورم های پیج به ۲۰۵ تا برسه شیش پارت دیگه هم میزارم...
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.