سناریو کوتاه🖤✨
اهنگی گوش خراشی توی خانه ی پوسیده پخش میشد و باعث میشد که پسری که از طناب اویزون بود تلاش کنه دستش رو سمت گوش هاش ببره.
فرشتهها بخاطر خطا کاری اش تنبیهی براش در نظر گرفته بودند.....
اهنگی که در خانه پخش میشد بالاخره قطع شد و طناب ها از روی دست و پاهای پسرک باز شدند و به زمین افتادند.
موسیقی بالاخره کارش رو کرده بود و پسر رو به کنترل خودش در اورده بود.
پسرک نیمی فرشته پاهایش رو با کنترل حرکت میداد و به سمت جام خونین شیطان میرفت.......
قدم های پسرک کم کم سست شدند و با زانوهاش روی زمین فرود اومدند.....
همراه با سقوط او جام خونین هم از میز افتاد و تمام خون پخش زمین یخ زده شد.
پسرک که هنوز کنترل داشت انگشت هایش رو به سمت خون برد و خون شیطانی رو مکید، پروانه هایی دورش جمع شدند و دورش چرخیدن...!
و این بود پایان داستان او!......
𝙝𝙖𝙥𝙥𝙮 𝙟𝙠 𝙙𝙖𝙮𖨆𖨆☻︎☻︎
خب به مناسبت تولد بانیمونننننن^-^
تولدش مبارک:)
امیدوارم سناریو رو دوست داشته باشید.....
هرچند میدونم خوب نشده چون هل هلی نوشتمش ولی با این حال امیدوارم ازش لذت ببرید:))))))
فرشتهها بخاطر خطا کاری اش تنبیهی براش در نظر گرفته بودند.....
اهنگی که در خانه پخش میشد بالاخره قطع شد و طناب ها از روی دست و پاهای پسرک باز شدند و به زمین افتادند.
موسیقی بالاخره کارش رو کرده بود و پسر رو به کنترل خودش در اورده بود.
پسرک نیمی فرشته پاهایش رو با کنترل حرکت میداد و به سمت جام خونین شیطان میرفت.......
قدم های پسرک کم کم سست شدند و با زانوهاش روی زمین فرود اومدند.....
همراه با سقوط او جام خونین هم از میز افتاد و تمام خون پخش زمین یخ زده شد.
پسرک که هنوز کنترل داشت انگشت هایش رو به سمت خون برد و خون شیطانی رو مکید، پروانه هایی دورش جمع شدند و دورش چرخیدن...!
و این بود پایان داستان او!......
𝙝𝙖𝙥𝙥𝙮 𝙟𝙠 𝙙𝙖𝙮𖨆𖨆☻︎☻︎
خب به مناسبت تولد بانیمونننننن^-^
تولدش مبارک:)
امیدوارم سناریو رو دوست داشته باشید.....
هرچند میدونم خوب نشده چون هل هلی نوشتمش ولی با این حال امیدوارم ازش لذت ببرید:))))))
۴۰.۲k
۰۹ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.