خون شیرین
خون شیرین
part:21
تهیونگ:واقعا چجوری کوک تو به این زیبایی رو ول کرد و رفت سراغ ماریا
ا.ت:خب چیکار کنه عاشقش شده دیگه
بورام:اوه تهیونگ مامان و بابای تو هم اومدن
تهیونگ:خب من برم بهشون سلام بدم بد بیارمشون اینجا تو رو معرفی کنم با ا.ت
ا.ت:تهیونگ میشه منو فقط دوست خودت معرفی کنی
تهیونگ:حتما
تهیونگ مامان و باباش رو اورد پیش ا.ت و بورام
ا.ت_بورام:سلام (احترام گذاشتن)
مامان کوک:اوه چه دختر های زیبایی تهیونگ معرفی نمیکنی
ا.ت:مرسی
بورام:چشم هاتون زیبا میبینه
تهیونگ:خب ایشون نامزد من پارک بورام هستن و کیم ا.ت دوست صمیمی من هست
بابای کوک:اوه تهیونگ چرا به ما خبر ندادی یه دختر رو دوست داری
تهیونگ:وقت نشد
مامان کوک:ا.ت دخترم تو مجرد هستی
ا.ت:بله
مامان کوک:اها تهیونگ چرا مانع اینکه کوک با ماریا ازدواج نکنه نشدی
تهیونگ:به حرف هیچ کس اهمیت نمیداد ما بار ها بهش گفتیم
مامان کوک:اون خیلی انتخاب هاش بده واقعا
ا.ت:ببخشید من الان میام
مامان کوک:اوه اشکالی نداره
ویو ا.ت
دیگه نمیتونستم تحمل کنم رفتم تو اتاقم و در رو قفل کردم و یه دلِ سیر گریه کرد وقتی به اینکه چجوری با هم می رقصیدن و چجوری دست هم رو گرفته بودن فکر میکردم از دوباره گریم میگرفت که با صدای در به خودم اومدم سعی کردم صدام رو درست کنم و جواب بدم
ا.ت:بله
مامان کوک:منم دخترم میتونم بیام تو
ا.ت:بفرماید
در باز شد
مامان کوک :اوه دخترم گریه کردی
ا.ت:نه
مامان کوک:من هیچ وقتی اشتباه نمیکنم دخترم میدونم که گریه کردی و میدونم که عاشق کوک هستی
ا.ت:نه من عاش...
مامان کوک:تهیونگ بهم گفت
ا.ت:هوفف یه الو تو دهن تهیونگ خیس نمیخوره
مامان تهیونگ:خب من اومدم اینجا تا بهت بگم یکم آرایش کن و موهات رو بار بزار چون اونجوری خیلی قشنگ تره
ا.ت:چشم
مامان کوک:و اینکه بیا شام
ا.ت:الان میام
یه آرایش کردم و رفتم پایین و سعی کردم کلا دیگه کوک رو فراموش کنم
بورام:واییی چقدر خوشگل شدی
ا.ت:مرسی
بورام:راستي من فردا میام کمک ات برای آوردن وسایل هات
ا.ت:نه به کمک لازم ندارم
ادامه دارد...
لایک:۲۸
کامنت:۱۰
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
part:21
تهیونگ:واقعا چجوری کوک تو به این زیبایی رو ول کرد و رفت سراغ ماریا
ا.ت:خب چیکار کنه عاشقش شده دیگه
بورام:اوه تهیونگ مامان و بابای تو هم اومدن
تهیونگ:خب من برم بهشون سلام بدم بد بیارمشون اینجا تو رو معرفی کنم با ا.ت
ا.ت:تهیونگ میشه منو فقط دوست خودت معرفی کنی
تهیونگ:حتما
تهیونگ مامان و باباش رو اورد پیش ا.ت و بورام
ا.ت_بورام:سلام (احترام گذاشتن)
مامان کوک:اوه چه دختر های زیبایی تهیونگ معرفی نمیکنی
ا.ت:مرسی
بورام:چشم هاتون زیبا میبینه
تهیونگ:خب ایشون نامزد من پارک بورام هستن و کیم ا.ت دوست صمیمی من هست
بابای کوک:اوه تهیونگ چرا به ما خبر ندادی یه دختر رو دوست داری
تهیونگ:وقت نشد
مامان کوک:ا.ت دخترم تو مجرد هستی
ا.ت:بله
مامان کوک:اها تهیونگ چرا مانع اینکه کوک با ماریا ازدواج نکنه نشدی
تهیونگ:به حرف هیچ کس اهمیت نمیداد ما بار ها بهش گفتیم
مامان کوک:اون خیلی انتخاب هاش بده واقعا
ا.ت:ببخشید من الان میام
مامان کوک:اوه اشکالی نداره
ویو ا.ت
دیگه نمیتونستم تحمل کنم رفتم تو اتاقم و در رو قفل کردم و یه دلِ سیر گریه کرد وقتی به اینکه چجوری با هم می رقصیدن و چجوری دست هم رو گرفته بودن فکر میکردم از دوباره گریم میگرفت که با صدای در به خودم اومدم سعی کردم صدام رو درست کنم و جواب بدم
ا.ت:بله
مامان کوک:منم دخترم میتونم بیام تو
ا.ت:بفرماید
در باز شد
مامان کوک :اوه دخترم گریه کردی
ا.ت:نه
مامان کوک:من هیچ وقتی اشتباه نمیکنم دخترم میدونم که گریه کردی و میدونم که عاشق کوک هستی
ا.ت:نه من عاش...
مامان کوک:تهیونگ بهم گفت
ا.ت:هوفف یه الو تو دهن تهیونگ خیس نمیخوره
مامان تهیونگ:خب من اومدم اینجا تا بهت بگم یکم آرایش کن و موهات رو بار بزار چون اونجوری خیلی قشنگ تره
ا.ت:چشم
مامان کوک:و اینکه بیا شام
ا.ت:الان میام
یه آرایش کردم و رفتم پایین و سعی کردم کلا دیگه کوک رو فراموش کنم
بورام:واییی چقدر خوشگل شدی
ا.ت:مرسی
بورام:راستي من فردا میام کمک ات برای آوردن وسایل هات
ا.ت:نه به کمک لازم ندارم
ادامه دارد...
لایک:۲۸
کامنت:۱۰
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
۱۲.۹k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.