خون شیرین
خون شیرین
part:۲۰
تهیونگ:وقعااااا
بورام:آره اگه من رو دوست ندا....
تهیونگ:من به اندازه تعداد ستاره ها دوست دارم
بورام:مرسی بیا اینقدر خشک نباشیم نظرت چیه
تهیونگ:نظر جالبی دارم
بورام:(خنده)
خلاصه اون روز بورام و تهیونگ کلی خوشگذروندن و حال کردن
حالا بریم پیش ا.ت و کوک
کوک:لباس من کو
ا.ت:من چه بدونم
کوک:تو چی میدونی
ا.ت:نمیدونم
کوک:واقعا خری
ا.ت:خودتی
کوک:خودتی
ا.ت:خودتی
اجوما:اصلا منم(داد)
ا.ت:نه اجوما این چه حرفیه جونگکوکه
کوک:تویی
اصلا پیش اینا نباشیم خیلی بهتره
فلش بک روز عروسی
ویو ا.ت
اصلا نمیدونستم عروس کیه و از صبح یه بغضی گلوم رو گرفته لباسم رو پوشیدم و یه آرایش خوب کردن خیلی خوشگل شده بود
همش افسوس میخوردم که چرا من جای اون نیستم
رفتم پایین همه تغریبا اومده بودن و منتظر عروس و داماد بودن
اون ور هم تهیونگ و بورام داشتن باهم لاو میترکوندن
رفتم پیششون
بورام:سلام ا.ت چقدر خوشگل شدی
ا.ت:مرسی ولی من اینه نیستم
بورام:اوه(سرخ)
تهیونگ:الان تو باید لباس عروس میپوشیدی ولی
ا.ت:اشکال نداره دلِ دیگه عاشق هر کسی میشه
تهیونگ:راستي فردا داری میری
ا.ت:آره دارم میرم
تهیونگ:راستي اسم محله ای که داری میری چی بود
ا.ت:سرخ
بورام:اوه منم اونجا زندگی میکنم
ا.ت:واقعاااا
بورام:آره کدوم کوچه
ا.ت:.......
بورام:منم اونجا امممم
ا.ت:کدوم ساختمان
بورام:......
ا.ت:فکر کنم همسایه ایم
بورام:اخجونننن
که یهو
سرباز:عروس داماد وارد میشوند(داد)
همه دست میزدن و جیغ میزدن یکم که دقت کردم دیدم دختره که لباس عروس پوشیده ماریاِ
اه اه کوک هم چه سلیقه ای داره ها
چجوری ممکنه واقعا
تهیونگ:ببینم اون زنه ماریاِ
ا.ت:آره متاسفانه
تهیونگ:واقعا که
ا.ت:آره
ادامه دارد.....
شرط
لایک:۲۲
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
part:۲۰
تهیونگ:وقعااااا
بورام:آره اگه من رو دوست ندا....
تهیونگ:من به اندازه تعداد ستاره ها دوست دارم
بورام:مرسی بیا اینقدر خشک نباشیم نظرت چیه
تهیونگ:نظر جالبی دارم
بورام:(خنده)
خلاصه اون روز بورام و تهیونگ کلی خوشگذروندن و حال کردن
حالا بریم پیش ا.ت و کوک
کوک:لباس من کو
ا.ت:من چه بدونم
کوک:تو چی میدونی
ا.ت:نمیدونم
کوک:واقعا خری
ا.ت:خودتی
کوک:خودتی
ا.ت:خودتی
اجوما:اصلا منم(داد)
ا.ت:نه اجوما این چه حرفیه جونگکوکه
کوک:تویی
اصلا پیش اینا نباشیم خیلی بهتره
فلش بک روز عروسی
ویو ا.ت
اصلا نمیدونستم عروس کیه و از صبح یه بغضی گلوم رو گرفته لباسم رو پوشیدم و یه آرایش خوب کردن خیلی خوشگل شده بود
همش افسوس میخوردم که چرا من جای اون نیستم
رفتم پایین همه تغریبا اومده بودن و منتظر عروس و داماد بودن
اون ور هم تهیونگ و بورام داشتن باهم لاو میترکوندن
رفتم پیششون
بورام:سلام ا.ت چقدر خوشگل شدی
ا.ت:مرسی ولی من اینه نیستم
بورام:اوه(سرخ)
تهیونگ:الان تو باید لباس عروس میپوشیدی ولی
ا.ت:اشکال نداره دلِ دیگه عاشق هر کسی میشه
تهیونگ:راستي فردا داری میری
ا.ت:آره دارم میرم
تهیونگ:راستي اسم محله ای که داری میری چی بود
ا.ت:سرخ
بورام:اوه منم اونجا زندگی میکنم
ا.ت:واقعاااا
بورام:آره کدوم کوچه
ا.ت:.......
بورام:منم اونجا امممم
ا.ت:کدوم ساختمان
بورام:......
ا.ت:فکر کنم همسایه ایم
بورام:اخجونننن
که یهو
سرباز:عروس داماد وارد میشوند(داد)
همه دست میزدن و جیغ میزدن یکم که دقت کردم دیدم دختره که لباس عروس پوشیده ماریاِ
اه اه کوک هم چه سلیقه ای داره ها
چجوری ممکنه واقعا
تهیونگ:ببینم اون زنه ماریاِ
ا.ت:آره متاسفانه
تهیونگ:واقعا که
ا.ت:آره
ادامه دارد.....
شرط
لایک:۲۲
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
۹.۷k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.