Meh Elud Lake
Meh Elud Lake
پارت ۳
چان : مینهو ببند دهنتو ( آروم )
مینهو یهو دردش گرفت و چشم قره ای به برادرش رفت .
چان : چیزی که بهش نگفتی ؟
جونکوک : نه ... اصن نتونستم متقاعدش کنم که کجام
چان : مهم نیست سوار شو ....
جونکوک ویو :)
من واقعا از چیز هایی که برای دیگران ترسناک به نظر میومد نمیترسیدم . شاید به خاطر این بود که سختی های زیادی کشیده بودم و چیزی برام اهمیت نداشت ... پس بدون هیچ حرف اضافه ای سوار ماشین شدم و به این که قراره چه اتفاقی بی افته فکر نمیکردم . شاید زیادی از خود گذشته بودم ..!
توی ماشین هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد ولی نگاه های سنگینی رو خودم حس میکردم . همونطور که حدس میزدم مینهو بود . به نظر زیاد ازم خوشش نمیومد و سرد حرف میزد .
بر خلاف برادرش ، شاید اون سرد و خشن نبود ولی چهره اش چیز دیگه ای میگفت . حالا امکان اینکه توی اون عمارت همه چیز تغییر کنه رو میدادم .
با ترمز یهویی راننده متوجه رسیدنمون به اونجا شدم .
وارو عمارت شدم ، یه تم کلاسیک داشت بعد از برانداز کردن خونه به طرف مبل کرمی رنگ رفتم و روش نشستم .
چان به طرف لار بزرگی که کنار خونش قرار داشت رفت و جام شرابی و از داخلش برداشت . سه تا لیوان آماده کرد و مشغول ریختن نوشیدنی داخل لیوان ها شد .
مینهو هم کتش رو در آورد و دست به سینه به کانتر آشپزخونه تکیه داد .
چان سه تا لیوان پر از نوشیدنی رو به سمت جونکوک آورد.
چان :
۴؟
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما #استری_کیدز #یجی #بلک_پینک
پارت ۳
چان : مینهو ببند دهنتو ( آروم )
مینهو یهو دردش گرفت و چشم قره ای به برادرش رفت .
چان : چیزی که بهش نگفتی ؟
جونکوک : نه ... اصن نتونستم متقاعدش کنم که کجام
چان : مهم نیست سوار شو ....
جونکوک ویو :)
من واقعا از چیز هایی که برای دیگران ترسناک به نظر میومد نمیترسیدم . شاید به خاطر این بود که سختی های زیادی کشیده بودم و چیزی برام اهمیت نداشت ... پس بدون هیچ حرف اضافه ای سوار ماشین شدم و به این که قراره چه اتفاقی بی افته فکر نمیکردم . شاید زیادی از خود گذشته بودم ..!
توی ماشین هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد ولی نگاه های سنگینی رو خودم حس میکردم . همونطور که حدس میزدم مینهو بود . به نظر زیاد ازم خوشش نمیومد و سرد حرف میزد .
بر خلاف برادرش ، شاید اون سرد و خشن نبود ولی چهره اش چیز دیگه ای میگفت . حالا امکان اینکه توی اون عمارت همه چیز تغییر کنه رو میدادم .
با ترمز یهویی راننده متوجه رسیدنمون به اونجا شدم .
وارو عمارت شدم ، یه تم کلاسیک داشت بعد از برانداز کردن خونه به طرف مبل کرمی رنگ رفتم و روش نشستم .
چان به طرف لار بزرگی که کنار خونش قرار داشت رفت و جام شرابی و از داخلش برداشت . سه تا لیوان آماده کرد و مشغول ریختن نوشیدنی داخل لیوان ها شد .
مینهو هم کتش رو در آورد و دست به سینه به کانتر آشپزخونه تکیه داد .
چان سه تا لیوان پر از نوشیدنی رو به سمت جونکوک آورد.
چان :
۴؟
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما #استری_کیدز #یجی #بلک_پینک
۸.۵k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.