پارت ۱۹
پارت ۱۹
ددی_شوگره_اجباری من
سانامی ویو:
صبح از خواب پا شدم حالم بهتر بود رفتم تو سالن عمارت کسی نبود...
رفتم تو حیاط رو نگاه کردم بارون شدیدی میومد...
برگشتم رفتم داخل ک ارباب جیمینو دیدم
سانامی:: س..سلام
جیمین:: گمشو کنار
سانامی:: باشه
جیمین داشت رد میشد که سانامی بش گف...
سانامی:: میخام از اینجا برم
جیمین:: هه بکپ سرجات
سانامی:: برو بابا
جیمین:: بلههه؟! جرئت داری یبار دیگه بگو
سانامی:: ب..ببخشید
جیمین:: یبار دیگه زر زدی من میدونم وتو
سانامی:
دیگه از تحقیر شدن خسته شدم و خاستم خودی نشون بدم...
سانامی:: هیچ غلطی نمیتونی بکنییییییییی
جیمین خیلی عصبی برگشت و یه سیلی بهش زد...
جیمین:: هرزه کثافتتتتتت
جیمین موهای سانامیو تو مشتش گرفت و سمت در ورودی کشوندش...
سانامی:: عااااییییی ولم کنننن غلط کردمممم ترخدااا ولم کن...
جیمین تو بارون کشوندش و بردش انتها پشت درختا و پرتش کرد پیش صگا...
سانامی:: جیییغغغغغ گوه خوردممممم ا..التماست میکنم...حق..حق ترخداااا
جیمین:: وقتی حروم صگا شدی جنازتم نمیمونه...
یکی از صگا مچ پای سانامیو محکم گاز گرفت که ازش خون میچکید...
جیمین:: حقته حالا از درد کشیدنت لذت میبرم
عاجوما:: جیمین جیمینننننن چیکارش داری
جیمین:: رکس برو اونور
صگه رفت کنار و سانامی تو خون و بارون نشست و گریه میکرد...
عاجوما:: چطور میتونی؟! چرا انقد سنگدلی؟!
جیمین:: بهتره دخالتی نکنی،،، هوی یانگ بیا این دختره رو بزار تو قفس
یانگ بادیگارد شخصی جیمین در یکی از قفسارو باز کرد و سانامیو پرت کرد پیشش...صگام جفتش فقط پارس میکردن و سانامی فقط گریه میکرد از درد ب خودش میپیچید...
عاجوما:: گناه داره جیمین زخمش عفونت میکنه...باتوئممممم
جیمین بی محل رفت تو عمارت
جیمین:: عاجوما اگه نیومد داخل بندازینش بیرون...
ددی_شوگره_اجباری من
سانامی ویو:
صبح از خواب پا شدم حالم بهتر بود رفتم تو سالن عمارت کسی نبود...
رفتم تو حیاط رو نگاه کردم بارون شدیدی میومد...
برگشتم رفتم داخل ک ارباب جیمینو دیدم
سانامی:: س..سلام
جیمین:: گمشو کنار
سانامی:: باشه
جیمین داشت رد میشد که سانامی بش گف...
سانامی:: میخام از اینجا برم
جیمین:: هه بکپ سرجات
سانامی:: برو بابا
جیمین:: بلههه؟! جرئت داری یبار دیگه بگو
سانامی:: ب..ببخشید
جیمین:: یبار دیگه زر زدی من میدونم وتو
سانامی:
دیگه از تحقیر شدن خسته شدم و خاستم خودی نشون بدم...
سانامی:: هیچ غلطی نمیتونی بکنییییییییی
جیمین خیلی عصبی برگشت و یه سیلی بهش زد...
جیمین:: هرزه کثافتتتتتت
جیمین موهای سانامیو تو مشتش گرفت و سمت در ورودی کشوندش...
سانامی:: عااااییییی ولم کنننن غلط کردمممم ترخدااا ولم کن...
جیمین تو بارون کشوندش و بردش انتها پشت درختا و پرتش کرد پیش صگا...
سانامی:: جیییغغغغغ گوه خوردممممم ا..التماست میکنم...حق..حق ترخداااا
جیمین:: وقتی حروم صگا شدی جنازتم نمیمونه...
یکی از صگا مچ پای سانامیو محکم گاز گرفت که ازش خون میچکید...
جیمین:: حقته حالا از درد کشیدنت لذت میبرم
عاجوما:: جیمین جیمینننننن چیکارش داری
جیمین:: رکس برو اونور
صگه رفت کنار و سانامی تو خون و بارون نشست و گریه میکرد...
عاجوما:: چطور میتونی؟! چرا انقد سنگدلی؟!
جیمین:: بهتره دخالتی نکنی،،، هوی یانگ بیا این دختره رو بزار تو قفس
یانگ بادیگارد شخصی جیمین در یکی از قفسارو باز کرد و سانامیو پرت کرد پیشش...صگام جفتش فقط پارس میکردن و سانامی فقط گریه میکرد از درد ب خودش میپیچید...
عاجوما:: گناه داره جیمین زخمش عفونت میکنه...باتوئممممم
جیمین بی محل رفت تو عمارت
جیمین:: عاجوما اگه نیومد داخل بندازینش بیرون...
۳۴.۵k
۱۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.