روانی دوست داشتنی
روانی دوست داشتنی
*پارت سوم*
-مادرش میشه زن جدیدم بعد کشتن تو عقد نامه باطل و من میرم یه زن خوب میگیرم
ات خیلی ناراحت شد رفت سمت اتاقش
+ببخشید اتاق من کجاست
-پیش من میخوابی
و ارتین اومد و دختر و به اتاق برد
ذهن ارتین
چیزی که نمیتونه بگه
چیزی که نمیتونه بگه
چیزی که نمیتونه بگه
اون چیه دارم دیوونه میشم(دیوونه بودی عزیزم داری دیوونه تر میشی)
«یک هفته بعد»
ات ویو
ابن یه هفته ارتین حتی بهم سلامم نداده نا سلامتی من زنشم(عشقم یادت رفته ها خودت گفتی به اجبار زنش شدی)
رفتم نشستم رو مبل یه دفه ارتین با چشم های خمار اومد تو خونه
-برو تو اتاق اماده شو هرزه
+چی چرا(شوک و ترس )
-نمیدونی(پوزخند) گفتم که بابام نوه میخواد
ات با هزار تا ترس رفت تو اتاق و(به قول رفیقم شبی پر از عبادت)
«دو روز بعد»
ات ویو
از اون شب به بعد حالت تهوع دارم
به ارتین گفتم بریم ازمایش بدیم که.....
*پارت سوم*
-مادرش میشه زن جدیدم بعد کشتن تو عقد نامه باطل و من میرم یه زن خوب میگیرم
ات خیلی ناراحت شد رفت سمت اتاقش
+ببخشید اتاق من کجاست
-پیش من میخوابی
و ارتین اومد و دختر و به اتاق برد
ذهن ارتین
چیزی که نمیتونه بگه
چیزی که نمیتونه بگه
چیزی که نمیتونه بگه
اون چیه دارم دیوونه میشم(دیوونه بودی عزیزم داری دیوونه تر میشی)
«یک هفته بعد»
ات ویو
ابن یه هفته ارتین حتی بهم سلامم نداده نا سلامتی من زنشم(عشقم یادت رفته ها خودت گفتی به اجبار زنش شدی)
رفتم نشستم رو مبل یه دفه ارتین با چشم های خمار اومد تو خونه
-برو تو اتاق اماده شو هرزه
+چی چرا(شوک و ترس )
-نمیدونی(پوزخند) گفتم که بابام نوه میخواد
ات با هزار تا ترس رفت تو اتاق و(به قول رفیقم شبی پر از عبادت)
«دو روز بعد»
ات ویو
از اون شب به بعد حالت تهوع دارم
به ارتین گفتم بریم ازمایش بدیم که.....
۵.۰k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.