🤎عطر تلخ🤎P14
علامت لیا + ... علامت جونگ کوک _ .... علامت تهیونگ ÷ .... علامت یونسو × ..... علامت لی سونگ هو & ... امیدوارم لذت ببرید:)))🤎🌕
....ریختیم سرش و تا تونستیم شروع به زدنش کردیم _دیگه نبینم دور ورش باشی با ی لبخند کثیفی گفت &اما اون تو کافه ی من کار میکنه یادت نرفته که ؟ _از الان به بعد دیگه اونجا کار نمیکنه ، عاها راستی داشت یادم میرفت ، با مدارکی که من ازت دارم که آدم رباییم به لطف شما بهش اضافه شد کافه ات پلمپ میشه و خدا میدونه دادگاه برات چه مجازاتی ترتیب میده &آدم ربایی دیگه چیه ، اون خودش خواست با من بیاد _واقعا؟با گریه؟ &گریه شو که نه اما خودش خواست که با من بیاد _حرف تو سند نیس ، حرف اون سنده بستگی به حرف اون داره ، که به گفته خودشم تو اونو دزدیدیش داشتیم حرف میزدیم که صدای در زدن اومد _خب اومدن &کیا رفتم سمت در و بازش کردم و پلیسا ریختن تو _کابوسای تو پلیس : آقای لی سونگ هو شما به جرم جاسوسی و آدم ربایی دست گیرید &جاسوسی ؟ جاسوسی چیه ؟ _فک کردی نفهمیدم که جاسوسی آدمای بزرگی که میان کافه ات رو نکردی ؟ &اون دروغ میگه _مدارک که دروغ نمیگن!
پلیسا داشتن میبردنش که داد زد &ی بلایی سرت بیارم که.... _نکنه میخوای تهدید کردنم به جرمات اضافه بشه؟ انقد عصبانی بود که کف از دهنش داشت بیرون میومد ی لبخند پیروزمندانه ای زدم و سمت تهیونگ برگشتم _اه حس میکنم ی وزنه ۲ تنی گذاشتن رو صورتم اون آرایش پاک کن کوش ÷اهم چیزه.... _چیزززز ÷جا گذاشتم _هیوووونگ ×وای وای چه دافایی +جون بابا شماره بدید _هه هه نمکاتون نریزه +😂😂 ÷😂😂 +بیاین تاکسی دم دره کسی با این قیافه نمیبینتتون ی پوفی از سر کلافگی کشیدم و سوار تاکسی شدم _باید خونه بگیریم ÷آره بگیر چیه تو هتل _بحث هتل نیست اون آدم... ÷فهمیدم _ی خونه ۴ خوابه ÷۴ خوابب؟ _مگه ۴ نفر نیستیم؟ +ما؟ _نه پ عمه هاتون +آخه _دیگه بهم عادت کردیما ×ما پولی نداریم زیاد _پوووف اون خونه به نام من خریده میشه شما فقط توش زندگی میکنید باشه؟ +آخه... _باشهه؟ +×باشه
(لیا ویو) رسیدیم هتل من و یونسو جوری خودمو رو پرت کردیم که زمین لرزید ی دفعه یونسو سمتم برگشت و گفت ×بیینم باهات کاری نکرد که +نه بابا ×راستی تو مگ گوشی نداشتی +وای گوشییییمم ×چی شد +اون گوشیمو گرفت ازم تازه سیکارتشم شکوند😭 حالا پول از کجا بیارمممم ×من پول دارم فعلا ی گوشی معمولی بخریم +اون پول برای شهریه اته آی کیو ×شهریه مو پرداخت کردم آی کیوو ی دفعه زدم زیر گریه ×یا خدا چیشد ، ببین اگه کاری... +هیچ کاری نکرده فقط دارم به بدبختیم فک میکنم😭 یونسو بغلم و کردو شروع کرد به آروم کردنم که صدای در زدن مارو به خودمون آورد ، یونسو به سمت در رفت و اونو باز کرد ×عا جونگ کوکا اینجا چیکار میکنی _ی خونه مبله پیدا کردم دارم میرم بخرمش ، گفتم بگم که وسایلاتونو کم کم جمع کنید که فردا صب دیدم جونگ کوک چشمم به صورت اشکی لیا خورده _چیشده؟ ×هیچی جونگ کوکا _نکنه اون +نهههههههه بخدا کاری نکردهههههه ×یکم بغضش سنگین شده بود میخواست خالی شه _مطمئ حرفشو نصفه گذاشتم و گفتم ×خیالت راحت مطمئن _باشه پس من تنهاتون میزارم ×باشه مرسی خداحافظ به جونگ کوک مهلت حرف زدن نداد و در رو بست
×هوفففف گیر سه پیچ داده بوداا +😂😂 ×لیا ولی حس میکنم عاشقته +چرا چرت و پرت میگی ×رفتاراشو ببین تو آخههههه +آههه بسه اصلا ساعت چنده ×بحثو عوض نکن +عه ببین ساعت ۱۰هه من خیلی خستم ×لیاااااااااا سریع رو خودم پتو کشیدم و صدای خرو پف رو درآوردم اومد در گوشم و آروم گفت ×ولی جونگ کوک عاشقته +چرا انقد چرت و پرت میگییییی ×تو مگه خواب نبودیییی +یونسو جونگ کوک عاشقم نیسسست باور کن ×هوووف بالاخره ی روز به حرفم میرسی +نه نمیرسم چون داری چرت و پرت میگی یونسو ادامو درآورد گفت ×چرت و پرت نمیگم ، همش راسته دهنمو کج کردمو چشامو بستم ×راستیی داد زدم و گفتم +بسههههههه ×بابا میخوام بگم هفته دیگه شروع ترممونه +عه؟ ×آره دوتایی بزور رو ی تخت ی نفره خودمونو جا کردیم و خوابیدیم....
....ریختیم سرش و تا تونستیم شروع به زدنش کردیم _دیگه نبینم دور ورش باشی با ی لبخند کثیفی گفت &اما اون تو کافه ی من کار میکنه یادت نرفته که ؟ _از الان به بعد دیگه اونجا کار نمیکنه ، عاها راستی داشت یادم میرفت ، با مدارکی که من ازت دارم که آدم رباییم به لطف شما بهش اضافه شد کافه ات پلمپ میشه و خدا میدونه دادگاه برات چه مجازاتی ترتیب میده &آدم ربایی دیگه چیه ، اون خودش خواست با من بیاد _واقعا؟با گریه؟ &گریه شو که نه اما خودش خواست که با من بیاد _حرف تو سند نیس ، حرف اون سنده بستگی به حرف اون داره ، که به گفته خودشم تو اونو دزدیدیش داشتیم حرف میزدیم که صدای در زدن اومد _خب اومدن &کیا رفتم سمت در و بازش کردم و پلیسا ریختن تو _کابوسای تو پلیس : آقای لی سونگ هو شما به جرم جاسوسی و آدم ربایی دست گیرید &جاسوسی ؟ جاسوسی چیه ؟ _فک کردی نفهمیدم که جاسوسی آدمای بزرگی که میان کافه ات رو نکردی ؟ &اون دروغ میگه _مدارک که دروغ نمیگن!
پلیسا داشتن میبردنش که داد زد &ی بلایی سرت بیارم که.... _نکنه میخوای تهدید کردنم به جرمات اضافه بشه؟ انقد عصبانی بود که کف از دهنش داشت بیرون میومد ی لبخند پیروزمندانه ای زدم و سمت تهیونگ برگشتم _اه حس میکنم ی وزنه ۲ تنی گذاشتن رو صورتم اون آرایش پاک کن کوش ÷اهم چیزه.... _چیزززز ÷جا گذاشتم _هیوووونگ ×وای وای چه دافایی +جون بابا شماره بدید _هه هه نمکاتون نریزه +😂😂 ÷😂😂 +بیاین تاکسی دم دره کسی با این قیافه نمیبینتتون ی پوفی از سر کلافگی کشیدم و سوار تاکسی شدم _باید خونه بگیریم ÷آره بگیر چیه تو هتل _بحث هتل نیست اون آدم... ÷فهمیدم _ی خونه ۴ خوابه ÷۴ خوابب؟ _مگه ۴ نفر نیستیم؟ +ما؟ _نه پ عمه هاتون +آخه _دیگه بهم عادت کردیما ×ما پولی نداریم زیاد _پوووف اون خونه به نام من خریده میشه شما فقط توش زندگی میکنید باشه؟ +آخه... _باشهه؟ +×باشه
(لیا ویو) رسیدیم هتل من و یونسو جوری خودمو رو پرت کردیم که زمین لرزید ی دفعه یونسو سمتم برگشت و گفت ×بیینم باهات کاری نکرد که +نه بابا ×راستی تو مگ گوشی نداشتی +وای گوشییییمم ×چی شد +اون گوشیمو گرفت ازم تازه سیکارتشم شکوند😭 حالا پول از کجا بیارمممم ×من پول دارم فعلا ی گوشی معمولی بخریم +اون پول برای شهریه اته آی کیو ×شهریه مو پرداخت کردم آی کیوو ی دفعه زدم زیر گریه ×یا خدا چیشد ، ببین اگه کاری... +هیچ کاری نکرده فقط دارم به بدبختیم فک میکنم😭 یونسو بغلم و کردو شروع کرد به آروم کردنم که صدای در زدن مارو به خودمون آورد ، یونسو به سمت در رفت و اونو باز کرد ×عا جونگ کوکا اینجا چیکار میکنی _ی خونه مبله پیدا کردم دارم میرم بخرمش ، گفتم بگم که وسایلاتونو کم کم جمع کنید که فردا صب دیدم جونگ کوک چشمم به صورت اشکی لیا خورده _چیشده؟ ×هیچی جونگ کوکا _نکنه اون +نهههههههه بخدا کاری نکردهههههه ×یکم بغضش سنگین شده بود میخواست خالی شه _مطمئ حرفشو نصفه گذاشتم و گفتم ×خیالت راحت مطمئن _باشه پس من تنهاتون میزارم ×باشه مرسی خداحافظ به جونگ کوک مهلت حرف زدن نداد و در رو بست
×هوفففف گیر سه پیچ داده بوداا +😂😂 ×لیا ولی حس میکنم عاشقته +چرا چرت و پرت میگی ×رفتاراشو ببین تو آخههههه +آههه بسه اصلا ساعت چنده ×بحثو عوض نکن +عه ببین ساعت ۱۰هه من خیلی خستم ×لیاااااااااا سریع رو خودم پتو کشیدم و صدای خرو پف رو درآوردم اومد در گوشم و آروم گفت ×ولی جونگ کوک عاشقته +چرا انقد چرت و پرت میگییییی ×تو مگه خواب نبودیییی +یونسو جونگ کوک عاشقم نیسسست باور کن ×هوووف بالاخره ی روز به حرفم میرسی +نه نمیرسم چون داری چرت و پرت میگی یونسو ادامو درآورد گفت ×چرت و پرت نمیگم ، همش راسته دهنمو کج کردمو چشامو بستم ×راستیی داد زدم و گفتم +بسههههههه ×بابا میخوام بگم هفته دیگه شروع ترممونه +عه؟ ×آره دوتایی بزور رو ی تخت ی نفره خودمونو جا کردیم و خوابیدیم....
۵.۶k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.