🤎عطر تلخ🤎P13
علامت لیا + علامت جونگ کوک _ علامت تهیونگ ÷ علامت یونسو × علامت لی سونگ هو & ... و مثل همیشه امیدوارم لذت ببرید :))))))🤎🌕..._لی سونگ هو..... ×کی؟ _لی سونگ هو صاحب کافه رو به رو هتل ×چه ربطی به لیا داره ؟ _لیا برای ی مدت کوتاه تو اون کافه کار میکرد ×بازم چه ربطی به همون لی چی چی داره _لی سونگ هو ×همون _لیا چند هفته پیش رفت ی پاساژ و از ی لباس خوشش اومد اما بخاطر قیمت بالاش نخریدش وقتی برگشت هتل همون پیراهن روی میز بود و از طرف... ×لی؟ _لی سونگ هو بود ÷همین ی دلیل کافیه؟ _نیست؟ ÷معلومه نه! _اما تنها ایدمه ×جونگ کوک راست میگه هیچ رییسی نمیاد برای کارمندش این کارو کنه ، آدرس خونه ای چیزی داری؟ _نه ، ولی پیدا میکنم ×چطوری ؟ _سریع ی تاکسی بگیر ×باشه _تهیونگ باید بریم کوئکس مال ÷چرا اونجا _سونگ هو از مغازه اونجا اون لباسو خریده ، و خب میدونید اونا اطلاعات مشتریو قبل از فروش میگیرن پس قطعا آدرس خونش هست ×اما اونا نمیان اطلاعات مشتریشونو فاش کنن _همچی با پول حل میشه.
سمت پاساژ رفتیم _سلام $سلام آقای جئون سریع ۵۰۰ دلار درآوردم و گفتم _فقط آدرس خونه لی سونگ هو رو میخوام پولو آروم برداشت و گفت $یک لحظه شروع کرد نوشتن ی چیزی تو کاغذ و سمت من گرفتش و گفت $آدرس منزل لی سونگ هو _ممنونم $روز خوبی داشته باشید ×چیشد؟ ی پوزخند زدم و گفتم _اینم آدرس سریع سمت اون آدرس رفتیم شروع کردم در رو محکم کوبیدن اما هیچکس درو باز نمیکرد داشتم درو میزدم که دیدم ی بی ام دبلیو داره سمت این خونه میاد سریع رفتیم پشت دیوار
دیدم لی سونگ هو و لیا پیاده شدن از ماشین قیافه لیا بدجوری زار بود داشتم از عصبانیت میترکیدم که دیدم وارد خونه شدن سریع رفتم سمت در و گوشمو گذاشتم &شوهرت گشنشه برو براش ی چیزی درست کن +تو شوهر من نیستی &چی...؟ +باشه همون لحظه ی نقشه ای به ذهنم رسید و رفتم سمت بچه ها و بهشون گفتم ×خب من چطوری برم تو به ی پنجره اشاره کردم و گفتم _بیین اون پنجره آشپزخونه اس پس لیا باید اونجا باشه ×اوکی (یونسو ویو) آروم رفتم سمت پنجره و ی تقه کوچیکی زدم بهش (توجه : خونه ویلاییه) دیدم لیا ی دفعه سمت پنجره اومد و با دیدن من تعجب کرد پنجره رو باز کرد و گریه کنان گفت +کمکم کن ×واسه همین اینجام ، کمکم کن بیا بالا دستمو بگیر با کلی دردسر رفتم بالا ×خب حالا +دلم برات تنگ شده بود عو.ضی ×خب برای این دل تنگیای فعلا وقت نداریم ×بدو برای شوهرررت نودل درست کن +یا ×شیششش آروم میشنوه +ببخشید ×بدو شروع کرد نودل درست کردن +تموم شد ×نردبونی ، صندلی چیزی اینجا هس +نه ولی...فک کنم اون پایه گلدونه خوب باشه ، برای چی حالا ؟ ی چشمکی زدم و گفتم میفهمی
×بدش من اون پایه رو +بیا ×هی بچه ها اینو بزارید زیر پاتون بیاید بالا ÷اوکی _اوکی آروم اومدن بالا و گفتن _هی لیا خوبی +آره _قیافت اینو نمیگه ها ÷کوک تا نجاتش ندی حالش خوب نمیشه هااا _عااا ببخشید خیله خب ÷شما برید آروم از پنجره بیرون اومدیم +میخوان چیکار کنن ×ی کار خنده داررر +چیکااار ×بزار خودشون بیان میفهمی (جونگ کوک ویو) _بده اون رژ لبو ÷بیا _کلاه گیسا کجان ÷بیا _تموم شد بریم؟ ÷جون شماره بده _هر هر بدو دیگه وقت نداریم (توجه : خودشونو شبیه دختر کردن) نودلارو ریختیم تو دوتا کاسه و از آشپزخونه بیرون اومدیم تهیونگ صدا شو نازک کرد و گفت ÷شوهررررر شوهرررررم بیا غذاتو بخور _شوهرممممم مرد خوش تیپم بیا دیگه &شما کی هستین ی پوزخند زدم و گفتم _عااا نمیدونی آخی بزار الان ی کاری کنم که هیچوقت منو یادت نره
سمت پاساژ رفتیم _سلام $سلام آقای جئون سریع ۵۰۰ دلار درآوردم و گفتم _فقط آدرس خونه لی سونگ هو رو میخوام پولو آروم برداشت و گفت $یک لحظه شروع کرد نوشتن ی چیزی تو کاغذ و سمت من گرفتش و گفت $آدرس منزل لی سونگ هو _ممنونم $روز خوبی داشته باشید ×چیشد؟ ی پوزخند زدم و گفتم _اینم آدرس سریع سمت اون آدرس رفتیم شروع کردم در رو محکم کوبیدن اما هیچکس درو باز نمیکرد داشتم درو میزدم که دیدم ی بی ام دبلیو داره سمت این خونه میاد سریع رفتیم پشت دیوار
دیدم لی سونگ هو و لیا پیاده شدن از ماشین قیافه لیا بدجوری زار بود داشتم از عصبانیت میترکیدم که دیدم وارد خونه شدن سریع رفتم سمت در و گوشمو گذاشتم &شوهرت گشنشه برو براش ی چیزی درست کن +تو شوهر من نیستی &چی...؟ +باشه همون لحظه ی نقشه ای به ذهنم رسید و رفتم سمت بچه ها و بهشون گفتم ×خب من چطوری برم تو به ی پنجره اشاره کردم و گفتم _بیین اون پنجره آشپزخونه اس پس لیا باید اونجا باشه ×اوکی (یونسو ویو) آروم رفتم سمت پنجره و ی تقه کوچیکی زدم بهش (توجه : خونه ویلاییه) دیدم لیا ی دفعه سمت پنجره اومد و با دیدن من تعجب کرد پنجره رو باز کرد و گریه کنان گفت +کمکم کن ×واسه همین اینجام ، کمکم کن بیا بالا دستمو بگیر با کلی دردسر رفتم بالا ×خب حالا +دلم برات تنگ شده بود عو.ضی ×خب برای این دل تنگیای فعلا وقت نداریم ×بدو برای شوهرررت نودل درست کن +یا ×شیششش آروم میشنوه +ببخشید ×بدو شروع کرد نودل درست کردن +تموم شد ×نردبونی ، صندلی چیزی اینجا هس +نه ولی...فک کنم اون پایه گلدونه خوب باشه ، برای چی حالا ؟ ی چشمکی زدم و گفتم میفهمی
×بدش من اون پایه رو +بیا ×هی بچه ها اینو بزارید زیر پاتون بیاید بالا ÷اوکی _اوکی آروم اومدن بالا و گفتن _هی لیا خوبی +آره _قیافت اینو نمیگه ها ÷کوک تا نجاتش ندی حالش خوب نمیشه هااا _عااا ببخشید خیله خب ÷شما برید آروم از پنجره بیرون اومدیم +میخوان چیکار کنن ×ی کار خنده داررر +چیکااار ×بزار خودشون بیان میفهمی (جونگ کوک ویو) _بده اون رژ لبو ÷بیا _کلاه گیسا کجان ÷بیا _تموم شد بریم؟ ÷جون شماره بده _هر هر بدو دیگه وقت نداریم (توجه : خودشونو شبیه دختر کردن) نودلارو ریختیم تو دوتا کاسه و از آشپزخونه بیرون اومدیم تهیونگ صدا شو نازک کرد و گفت ÷شوهررررر شوهرررررم بیا غذاتو بخور _شوهرممممم مرد خوش تیپم بیا دیگه &شما کی هستین ی پوزخند زدم و گفتم _عااا نمیدونی آخی بزار الان ی کاری کنم که هیچوقت منو یادت نره
۵.۱k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.