Betrayal p28
ویو صبح جیمین
از خواب بیدار شدم دیدم ات بغلم کرده یکم کرمم فعال شد میخوام باهاش سرد برخورد کنم
ات. هوم.. بیدارشدی؟خوابالود)
جیمین. ات دستتو بکش
ات. جیمین(بغض)
جیمین. ها؟
ات. ببخشید(گریه)
جیمین. باشه برو کنار
ات کشید کنار جیمین رفت دستشویی
پرش زمانی به بعدظهر ات
نشسته بودم داشتم فیلم میدیم جیمین هم تو اتاق کارش بود ک گوشیم زنگ خورد
ات. الو
مینسو. سلام ات خوبی
ات. سلام مرسی خوبم تو؟
مینسو. ممنون... میگم ات داریم میریم بار میای تو عم؟
ات. اممم... باشه
مینسو. ساعت8بیا بار...،
ات. اوکی
قط کردن
یعنی جیمین میزاره برم نه بابا نمیزاره بزار برم ازش بپرسم
ویو جیمین
داشتم پرونده هارو چک میکردم ک در اتاق زد شد
جیمین. بیا
ات. سلام
جیمین. چیزی میخوای
ات. بغض... مینسو زنگ زد گفت میریم بار شما هم بیاین
با اینکه میخواستم بگم نه گفتم باشه
جیمین. باشه برو اماده شو
ات. چـ چـ چـ چی؟
جیمین. نمیخوای بری نرو
ات رفت تو اتاق مشترکشون
ات. الان ی لباسی بپوشما ببینم میزاری؟(خنده عصبی)
ات ی لباس باز پوشید
پرش زمانی به ساعت 7نیم
ات. جیمین بیا بریم
ویو جیمین
داشتم میرفتم پایین ک با بدن ات روبه رو شدم این چیه پوشیده اما هیچ ریکشنی نشون ندادم از درون داشتم خودمو میخوردم
جیمین. بریم
ات. هـ هـ ها؟؟
جیمین رفت سوار ماشین بشه
رفت سوار ماشین شد رفتن بار
رسیدن پیاده شدن
سومین. ات😳
ات. سلام قشنگم
ات رفت نامجون هم یونگی رو بغل کرد نشست کنار جیمین
نامجون. ات راحتی؟
ات. اره چطور؟
نامجون. چرا لباس پوشیدی اصلا نمیپوشیدی خب
حیمین سریع کتشو در دورد انداخت رو ات
جیمین. اههه بسه نمیشه ی روزم باهات سرد بود ایششش
ات. ها؟
جیمین بوسه ای روی لب ات گذاشت
نامجون. منم میخوام
مینشی. نه
نامجون هم بوسید مینشی رو
مینسو. اه اه چن... که یونگی بوسیدتش
(عکس لباساشونو گذاشتم)
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
گایز حالم اصلا خوب نیس دلدرد دارم سعی میکنم بزارن
از خواب بیدار شدم دیدم ات بغلم کرده یکم کرمم فعال شد میخوام باهاش سرد برخورد کنم
ات. هوم.. بیدارشدی؟خوابالود)
جیمین. ات دستتو بکش
ات. جیمین(بغض)
جیمین. ها؟
ات. ببخشید(گریه)
جیمین. باشه برو کنار
ات کشید کنار جیمین رفت دستشویی
پرش زمانی به بعدظهر ات
نشسته بودم داشتم فیلم میدیم جیمین هم تو اتاق کارش بود ک گوشیم زنگ خورد
ات. الو
مینسو. سلام ات خوبی
ات. سلام مرسی خوبم تو؟
مینسو. ممنون... میگم ات داریم میریم بار میای تو عم؟
ات. اممم... باشه
مینسو. ساعت8بیا بار...،
ات. اوکی
قط کردن
یعنی جیمین میزاره برم نه بابا نمیزاره بزار برم ازش بپرسم
ویو جیمین
داشتم پرونده هارو چک میکردم ک در اتاق زد شد
جیمین. بیا
ات. سلام
جیمین. چیزی میخوای
ات. بغض... مینسو زنگ زد گفت میریم بار شما هم بیاین
با اینکه میخواستم بگم نه گفتم باشه
جیمین. باشه برو اماده شو
ات. چـ چـ چـ چی؟
جیمین. نمیخوای بری نرو
ات رفت تو اتاق مشترکشون
ات. الان ی لباسی بپوشما ببینم میزاری؟(خنده عصبی)
ات ی لباس باز پوشید
پرش زمانی به ساعت 7نیم
ات. جیمین بیا بریم
ویو جیمین
داشتم میرفتم پایین ک با بدن ات روبه رو شدم این چیه پوشیده اما هیچ ریکشنی نشون ندادم از درون داشتم خودمو میخوردم
جیمین. بریم
ات. هـ هـ ها؟؟
جیمین رفت سوار ماشین بشه
رفت سوار ماشین شد رفتن بار
رسیدن پیاده شدن
سومین. ات😳
ات. سلام قشنگم
ات رفت نامجون هم یونگی رو بغل کرد نشست کنار جیمین
نامجون. ات راحتی؟
ات. اره چطور؟
نامجون. چرا لباس پوشیدی اصلا نمیپوشیدی خب
حیمین سریع کتشو در دورد انداخت رو ات
جیمین. اههه بسه نمیشه ی روزم باهات سرد بود ایششش
ات. ها؟
جیمین بوسه ای روی لب ات گذاشت
نامجون. منم میخوام
مینشی. نه
نامجون هم بوسید مینشی رو
مینسو. اه اه چن... که یونگی بوسیدتش
(عکس لباساشونو گذاشتم)
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
گایز حالم اصلا خوب نیس دلدرد دارم سعی میکنم بزارن
۲۱.۴k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.