پارت شونزدهم
پارت شونزدهم🖤🍷✨️✨️
دازای وارد پرتال میشه°
پرتال مثل پرتال قبلی یه مکان با حالو هوایی تیره و تاریک بود°
هوا حاله های قرمز داشت و آسمونش قرمز بود°
یه فضای بزرگ و چند تا زمین سیاه رنگ و شناور روی هوا که دازای رو یکی از اونا وایستاده بود°
متوجه چویا و یوسامورو اون زن میشه که با هم رو یکی دیگه از همون زمین های شناور بودن و داشتن با هم مبارزه میکردن میشه °
فاصله فضای بین هر دو زمین شناور زیاد بود و پلی هم وجود نداشت و دازای نمیتونست بره پیش چویا برای همین بلند داد میزنه°
دازای : چویااااااااااااااا
چویا متوجه صدای دازای میشه و سرشو برمیگردونه و با تعجب و شگفت زدگی به دازای نگاه میکنه°
چویا : دا.....دازای... تو......چجوری
یوسامورو وقتی میبینه حواس چویا پرت شده سریع بهش حمله میکنه و با یه ضربه پرتش میکنه اونور°
دازای سعی میکرد از یه راهی خودشو به چویا برسونه اما نمیتونست °
یوسامورو خطاب به اون زنه *:
یوسامورو : تو برو کار اون پسررو بساز
اراهاباکی با من
زن با موهبتش یه مسیر گیاهی میسازه و به سمت اون یکی زمین که دازای داخلش بود میره°
خنجرشو در میاره و به سمت دازای حمله ور میشه°
زن : این سرییی دیگه میکشمتتتت
از اون طرف چویا و یوسامورو درگیرن°
چویا از رو زمین بلند میشه و در حالی که سرش خونیه یه نگاه نفرت انگیز به یوسامورو میندازه °
چویا : عوضی لعنتی با بد کسی در افتادی
نشونت میدممممممم
چشمش به دازای که اونور درگیره میوفته°
چویا : آه......
لعنتی مثل اینکه چاره دیگه ای ندارم
این تنها راهه
حتی اگه.........
دستکش و کتشو در میاره و کلاهشو میندازه اونور°
یوسامورو : داری چه غلتی میکنی
چویا فسادو فعال میکنه°
یوسامورو با چشمای گشاد و نگرانی به چویا نگاه میکنه °
یوسامورو : لعنتی این دیگه چیه.......
پس نهایت قدرت اهاباراکی اینه...............
چویا عربده میزنه و با جاذبه کل اون تیکه زمین شناورو با خاک یکسان میکنه°
یوسامورو با موهبتش خودشو تلپرت میکنه به یه زمین شناور دیگه تا سقوط نکنه°
چویا در حالی که روی هوا شناور به سمت یوسامورو موج های جاذبه ای پرتاب میکنه °
دازای یهو متوجه چویا که فسادو فعال کرده میشه °
دازای : ای لعنتی دیونه حتما زده به سرش
باید خودمو بهش برسونم
یهو تو همین لحظه زن از پشت بهش حمله میکنه°
دازای متوجه حملش میشه °
اسلحشو سریع در میاره و به دست زن شلیک میکنه و خنجر از دستش میوفته°
یه لگد به زن میزنه و پرتش میکنه اونور °
با عجله به سمت مسیر گیاهی که اون زن با موهبتش درست کرده بود میدوئه و ازش استفاده میکنه تا خودشو به چویا برسونه°
دازای وارد پرتال میشه°
پرتال مثل پرتال قبلی یه مکان با حالو هوایی تیره و تاریک بود°
هوا حاله های قرمز داشت و آسمونش قرمز بود°
یه فضای بزرگ و چند تا زمین سیاه رنگ و شناور روی هوا که دازای رو یکی از اونا وایستاده بود°
متوجه چویا و یوسامورو اون زن میشه که با هم رو یکی دیگه از همون زمین های شناور بودن و داشتن با هم مبارزه میکردن میشه °
فاصله فضای بین هر دو زمین شناور زیاد بود و پلی هم وجود نداشت و دازای نمیتونست بره پیش چویا برای همین بلند داد میزنه°
دازای : چویااااااااااااااا
چویا متوجه صدای دازای میشه و سرشو برمیگردونه و با تعجب و شگفت زدگی به دازای نگاه میکنه°
چویا : دا.....دازای... تو......چجوری
یوسامورو وقتی میبینه حواس چویا پرت شده سریع بهش حمله میکنه و با یه ضربه پرتش میکنه اونور°
دازای سعی میکرد از یه راهی خودشو به چویا برسونه اما نمیتونست °
یوسامورو خطاب به اون زنه *:
یوسامورو : تو برو کار اون پسررو بساز
اراهاباکی با من
زن با موهبتش یه مسیر گیاهی میسازه و به سمت اون یکی زمین که دازای داخلش بود میره°
خنجرشو در میاره و به سمت دازای حمله ور میشه°
زن : این سرییی دیگه میکشمتتتت
از اون طرف چویا و یوسامورو درگیرن°
چویا از رو زمین بلند میشه و در حالی که سرش خونیه یه نگاه نفرت انگیز به یوسامورو میندازه °
چویا : عوضی لعنتی با بد کسی در افتادی
نشونت میدممممممم
چشمش به دازای که اونور درگیره میوفته°
چویا : آه......
لعنتی مثل اینکه چاره دیگه ای ندارم
این تنها راهه
حتی اگه.........
دستکش و کتشو در میاره و کلاهشو میندازه اونور°
یوسامورو : داری چه غلتی میکنی
چویا فسادو فعال میکنه°
یوسامورو با چشمای گشاد و نگرانی به چویا نگاه میکنه °
یوسامورو : لعنتی این دیگه چیه.......
پس نهایت قدرت اهاباراکی اینه...............
چویا عربده میزنه و با جاذبه کل اون تیکه زمین شناورو با خاک یکسان میکنه°
یوسامورو با موهبتش خودشو تلپرت میکنه به یه زمین شناور دیگه تا سقوط نکنه°
چویا در حالی که روی هوا شناور به سمت یوسامورو موج های جاذبه ای پرتاب میکنه °
دازای یهو متوجه چویا که فسادو فعال کرده میشه °
دازای : ای لعنتی دیونه حتما زده به سرش
باید خودمو بهش برسونم
یهو تو همین لحظه زن از پشت بهش حمله میکنه°
دازای متوجه حملش میشه °
اسلحشو سریع در میاره و به دست زن شلیک میکنه و خنجر از دستش میوفته°
یه لگد به زن میزنه و پرتش میکنه اونور °
با عجله به سمت مسیر گیاهی که اون زن با موهبتش درست کرده بود میدوئه و ازش استفاده میکنه تا خودشو به چویا برسونه°
- ۵.۴k
- ۱۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط