پارت هژدهم کیوت جذاب
پارت هژدهم کیوت جذاب
..............................
که یهو پنجره شکست ( چیه انتظار نداشتی کیس کنن همو که؟ 🗿) ا. ت سریع بلند شد و منم بلند شدم د. ت رفت پشت من قایم شد
ا.ت: ج... جیمین من میترسم
جیمین: نترس چاگیا همینجا بمون من برم ببینم چی بود
ا.ت ویو *
وقتی جیمین رفت منتظر نشستم تا بیاد بعد ده دقیقه دیدیم برنگشت صداش زدم ولی صداش نیومد اب دهنمو قورت دادم و با ترس رفتم تو حیاط که یهو یه دستمال گزاشتن رو دهنم و سیاهی...
جیمین ویو *
رفتم تو حیاط ببینم صدای چی بود که یهو یچیزی خورد تو سرم و اقتادم زمین هنوز چشام باز بود که صدای ا.ت رو شنیدم داشت صدام میزد و سیاهی...
خودم ویو * 🗿
کسایی که پنجره رو شکستن ادمای یونجون بودن ( یونجون رو ا.ت کراش داره بچه ها یونجون مافیا نیست در واقع هیشکی مافیا نیست تو این فیک ولی چون پولدارن یونجون اینا ادم دارن) خب بعدش جیمین رو بیهوش کردن و کنار دیوار منتظر وایستادن تا ا.ت بیاد دنبال جیمین و اونم اومد و اونم ببهوش کردن و بردن به عمارت یونجون
بازم ا.ت ویو *
وقتی چشمام رو باز کردم چندبار پلک زدم و دیدم بسته شدم به یه صندلی و جیمین هم بسته شده به یه صندلی دیکه و دقیقا رو به روی منه
جیمین: ا.ت بیدار شدی
ا.ت: ما کجاییم
جیمین: نمیدو...
یهو یه مرد با ماسک و کلاه وارد شد
مرده: ارباب گفت ساکت باشید تا من بیام
ا.ت: اربابت کدوم خریه
یهو یونجون اومد و گفت....
خماریییییی
شرط : ۸ لایک و ۶ کامنت
..............................
که یهو پنجره شکست ( چیه انتظار نداشتی کیس کنن همو که؟ 🗿) ا. ت سریع بلند شد و منم بلند شدم د. ت رفت پشت من قایم شد
ا.ت: ج... جیمین من میترسم
جیمین: نترس چاگیا همینجا بمون من برم ببینم چی بود
ا.ت ویو *
وقتی جیمین رفت منتظر نشستم تا بیاد بعد ده دقیقه دیدیم برنگشت صداش زدم ولی صداش نیومد اب دهنمو قورت دادم و با ترس رفتم تو حیاط که یهو یه دستمال گزاشتن رو دهنم و سیاهی...
جیمین ویو *
رفتم تو حیاط ببینم صدای چی بود که یهو یچیزی خورد تو سرم و اقتادم زمین هنوز چشام باز بود که صدای ا.ت رو شنیدم داشت صدام میزد و سیاهی...
خودم ویو * 🗿
کسایی که پنجره رو شکستن ادمای یونجون بودن ( یونجون رو ا.ت کراش داره بچه ها یونجون مافیا نیست در واقع هیشکی مافیا نیست تو این فیک ولی چون پولدارن یونجون اینا ادم دارن) خب بعدش جیمین رو بیهوش کردن و کنار دیوار منتظر وایستادن تا ا.ت بیاد دنبال جیمین و اونم اومد و اونم ببهوش کردن و بردن به عمارت یونجون
بازم ا.ت ویو *
وقتی چشمام رو باز کردم چندبار پلک زدم و دیدم بسته شدم به یه صندلی و جیمین هم بسته شده به یه صندلی دیکه و دقیقا رو به روی منه
جیمین: ا.ت بیدار شدی
ا.ت: ما کجاییم
جیمین: نمیدو...
یهو یه مرد با ماسک و کلاه وارد شد
مرده: ارباب گفت ساکت باشید تا من بیام
ا.ت: اربابت کدوم خریه
یهو یونجون اومد و گفت....
خماریییییی
شرط : ۸ لایک و ۶ کامنت
۳.۰k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.