پارت نوزده کیوت جذاب
پارت نوزده کیوت جذاب
..................................
یونجون: مواظب حرف زدنت باش بیب
ا.ت: نباشم چی میشع
یونجون: بد میشه برات بیبی گرل
جیمین: ت... تو اینجا.... چیکار میکنی عوضی
یونجون: اومدم بیبیمو ببینم
جیمین: فقط کافیه دستت بهش بخوره روزگارتو سیاه میکنم مرتیکه ( پسرام دعوا نکنید اون ا.ت لیاقت دعوا رو نداره ا.ت: نه تو داری پس من: غلط نخورااا )
جیمین ویو *
یونجون رفت و دستشو کشید روی گردن ا.ت و منم بسته بودم نمیتونستم کاری کنم هر کاری میکردم نمیتونستم باز کنم طنابارو
خودم ویو *🗿
یونجون رفت و کیس مارک گزاشت رو گردن ا.ت و لباشو بزور بوسید و بغلش کرد و جیمین هم داشت حرص میخورد که یوجون ا.ت رو به زور برد سمت تخت و دراز کرد و داشت میرفت سمت لباساش که در شکسته شد و جین و یونا اومدن داخل ( جین هم بچه قلدره مثه یونجون ) و جین رفت و یونجون رو از روی ا.ت پرت کرد کنار و یونا هم جیمینو باز کرد و جیمین رفت پیش ا.ت و بقلش کرد و گفت
جیمین: منو ببخش نتونستم کاری کنم خیلی محکم بسته بودن
ا.ت: میدونم تقصیر تو نیست گریع نکن موچی کوچولوی من
جیمین: باشه هرچی تو بگی چاگیا
و رفتن بیرون و رفتن به سمت خونه ی جیمین که ا.ت گفت
ا.ت: من مامانم حتمن نگرانمه داشتیم میرفتم سمت خونه که جیمین دستمو گرفت و گفت سوجین و جیهوب حلش کردن پشت جیمینو نکاه کردم اما سوجین رو ندیدم که یهو.....
خمارییییی
شرط: ۳ کامنت و ۵ لایک
تا شرطا نرسه نمیزارم خدا وکیلی خیلی شرطا کمه 🙂
..................................
یونجون: مواظب حرف زدنت باش بیب
ا.ت: نباشم چی میشع
یونجون: بد میشه برات بیبی گرل
جیمین: ت... تو اینجا.... چیکار میکنی عوضی
یونجون: اومدم بیبیمو ببینم
جیمین: فقط کافیه دستت بهش بخوره روزگارتو سیاه میکنم مرتیکه ( پسرام دعوا نکنید اون ا.ت لیاقت دعوا رو نداره ا.ت: نه تو داری پس من: غلط نخورااا )
جیمین ویو *
یونجون رفت و دستشو کشید روی گردن ا.ت و منم بسته بودم نمیتونستم کاری کنم هر کاری میکردم نمیتونستم باز کنم طنابارو
خودم ویو *🗿
یونجون رفت و کیس مارک گزاشت رو گردن ا.ت و لباشو بزور بوسید و بغلش کرد و جیمین هم داشت حرص میخورد که یوجون ا.ت رو به زور برد سمت تخت و دراز کرد و داشت میرفت سمت لباساش که در شکسته شد و جین و یونا اومدن داخل ( جین هم بچه قلدره مثه یونجون ) و جین رفت و یونجون رو از روی ا.ت پرت کرد کنار و یونا هم جیمینو باز کرد و جیمین رفت پیش ا.ت و بقلش کرد و گفت
جیمین: منو ببخش نتونستم کاری کنم خیلی محکم بسته بودن
ا.ت: میدونم تقصیر تو نیست گریع نکن موچی کوچولوی من
جیمین: باشه هرچی تو بگی چاگیا
و رفتن بیرون و رفتن به سمت خونه ی جیمین که ا.ت گفت
ا.ت: من مامانم حتمن نگرانمه داشتیم میرفتم سمت خونه که جیمین دستمو گرفت و گفت سوجین و جیهوب حلش کردن پشت جیمینو نکاه کردم اما سوجین رو ندیدم که یهو.....
خمارییییی
شرط: ۳ کامنت و ۵ لایک
تا شرطا نرسه نمیزارم خدا وکیلی خیلی شرطا کمه 🙂
۳.۲k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.