رویای تو:) پارت ۲۰

رویای تو:) پارت ۲۰
چند دقیقه ای گذشته بود که با صدای زنگ گوشیش به خودش اومد
سریع جواب داد
کوک : چیشد هیونگ ؟
یونگی : ردشو گرفتم . داره میره فرانسه
کوک : چی!! فرانسه؟؟! چرا ؟
یونگی : من از کجا بدونم ؟ هنوز سوار هواپیما نشده ، اگه میخوای ببینیش باید زود حرکت کنی .
کوک : هیونگ، تو باهام نمیای ؟ نمیخوای بفهمی برای چی داره میره ؟
یونگی: من کار دارم . خودت برو
کوک : ولی ..
نتونست ادامه حرفشو بزنه . یونگی قطع کرده بود
سریع از عمارت خارج شد
باید می‌فهمید چرا جیمین بدون اینکه حرفی بهشون بزنه ، داره میره فرانسه ..
بعد از حدود ۲۰ مین رسید به فرودگاه
میخواست به یونگی زنگ بزنه که مشخصات هواپیما رو بگیره که جیمین رو در حالی که منتظر نشسته بود دید .
وقتی جیمین داشت میرفت چمدون همراهش نبود
با عجله به سمت جیمین رفت و صداش زد
کوک : هیونگ !
جیمین : جونگکوک ؟ تو اینجا چیکار میکنی؟
کوک : هیونگ چرا داری میری ؟
جیمین : کوک معامله مون رو یادت رفته ؟
تو گفته بودی هر وقت خواستم میتونم برم تعطیلات
کوک : اما قرار بود قبلش اطلاع بدی

و اخم غلیظی کرد
جیمین : چته ؟
نگاهی به پشت سر جونگ کوک انداخت
جیمین : پارتنرت کو؟