رویای تو :) پارت ۲۱
رویای تو :) پارت ۲۱
کوک : جیمین هیونگ ! واقعا میخوای بری ؟
اگه یهو بهت احتیاج پیدا کنم چی ؟
جیمین روبروی کوک ایستاد و دست هاشو گرفت و با لحن آرامش بخشی گفت
جیمین : نگران نباش کوک . زود برمیگردم
کوک : قول میدی مواظب خودت باشی ؟!
جیمین: یاااا جونگکوکی من از تو بزرگترماا
بچه که نیستم
حواسم به خودم هست
صدای زن توی بلندگوی فرودگاه پیچید ..
جیمین : باید برم جونگکوک .
دسته ی چمدونش رو گرفت و از کوک خداحافظی کرد
دلیل اصلی اینکه به فرانسه میرفت این بود که بتونه اون مرد رو پیدا کنه ...
...............................................
کوک : میخواست بره تعطیلات ..
یونگی: تعطیلات؟ الان ؟!
جونگکوک ۳۰ مین پیش رسیده بود شرکت پیش یونگی و عمارت رو به دست بادیگارد های حرفه ای سپرده بود ..
کوک : هیونگ بیا بریم . تا کی میخوای بمونی اینجا ؟ ساعت ۱۰ شبه
یونگی: کار دارم جونگ کوک . تو چرا اینجا موندی ؟ برو خونه
کوک : من میرم اما زود بیا
کوک : جیمین هیونگ ! واقعا میخوای بری ؟
اگه یهو بهت احتیاج پیدا کنم چی ؟
جیمین روبروی کوک ایستاد و دست هاشو گرفت و با لحن آرامش بخشی گفت
جیمین : نگران نباش کوک . زود برمیگردم
کوک : قول میدی مواظب خودت باشی ؟!
جیمین: یاااا جونگکوکی من از تو بزرگترماا
بچه که نیستم
حواسم به خودم هست
صدای زن توی بلندگوی فرودگاه پیچید ..
جیمین : باید برم جونگکوک .
دسته ی چمدونش رو گرفت و از کوک خداحافظی کرد
دلیل اصلی اینکه به فرانسه میرفت این بود که بتونه اون مرد رو پیدا کنه ...
...............................................
کوک : میخواست بره تعطیلات ..
یونگی: تعطیلات؟ الان ؟!
جونگکوک ۳۰ مین پیش رسیده بود شرکت پیش یونگی و عمارت رو به دست بادیگارد های حرفه ای سپرده بود ..
کوک : هیونگ بیا بریم . تا کی میخوای بمونی اینجا ؟ ساعت ۱۰ شبه
یونگی: کار دارم جونگ کوک . تو چرا اینجا موندی ؟ برو خونه
کوک : من میرم اما زود بیا
۸.۵k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.