❌ اصکی ممنوع ❌
"Devastating retaliation - a new beginning"
#تلافی_ویرانگر_شروعی_دوباره
#Part1
«پنج سال بعد»
رو به چهره منفور مرد روبه روم غریدم: اعتراف کن برای کی کار میکنی حرومزاده.
سرش رو به نشونه منفی تکون داد.
عصبی شدم و سر کلت رو تو دهنش فرو کردم: اعتراف میکنی یا نه؟
با ترس چشماشو به نشونه اره به هم زد و تقلا کرد کلت رو از دهنش خارج کنه.
پوزخند زدم و گفتم: عاح متاسفم دیگه دیره!
ماشه رو کشیدم و بوم!
تیکه های مغز و خون همه جا از جمله رو صورتم پاشیده شد!
با رضایت از کارم کلت رو بیرون کشیدم و به پشت شلوارم مالیدمش تا خون و کثافت روش پاک بشه.
ـــ گندت بزنن والری، تازه اینجا رو تمیز کرده بودن.
رو به هیونجین که دست به سینه به چهار چوب در تکیه داده بود گفتم: اونا پول میگیرن که اینجا رو تمیز کنن، پس هرچقدر که دلم بخاد کثیفش میکنم!
به سمتم اومد و از جیبش دستمالی دراورد: اوه بیبی من کثیف دوست داره هوم؟
بی توجه به حرفش دستمال رو گرفتم و صورتم رو پاک کردم: از آلفاجم چه خبر؟ هنوز برنگشته؟
جدی شد و اخم کرد: نه هنوز، براش نگرانم.
به چهره پخته و مردونش نگاه کردم.
پنج سال پیش که باهامون به امریکا اومد فقط یه پسر 19 ساله پر ذوق و ذوش بود، اما الان روبه روم مرد 24ساله پخته ای رو میدیم که همه صداش میکردن مستر وولف!
هیونجین خیلی زود رشد کرد، بالغ شد و جایگاهشو پیدا کرد. و با تغییر دادن نام خانوادگیش به سینگستر، رسما به سیترا و ما ثابت کرد که سیترا تو انتخابش اشتباه نکرده!
کل مافیا حالا بیشتر از من هیونجین حساب میبردن!
من چون دختر عموی آلفاجم بودم و دست راستش، و هیونجین چون اولین و آخرین وولف بوی سیترا بود و دست چپش.
درواقع با وجود من و هیونجین که سبترا رو همه جوره پوشش میدادیم سیترا میتونست استراحت کنه.
این استراحت حقش بود چون خیلی سختی کشیده بود!
تموم این پنج سال نه من با مردی ارتباط داشتم و نه هیونجین به هیچ دختری تمایل نشون داد.
برای همین شایعه های زیادی درمورد رابطه من و هیون وجود داشت.
و این شایعه ها وقتی که هوانگ هیونجین تبدیل شد به هیونجین سینگستر بیشتر اوج گرفت!
.... ادامه دارد...
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
#تلافی_ویرانگر_شروعی_دوباره
#Part1
«پنج سال بعد»
رو به چهره منفور مرد روبه روم غریدم: اعتراف کن برای کی کار میکنی حرومزاده.
سرش رو به نشونه منفی تکون داد.
عصبی شدم و سر کلت رو تو دهنش فرو کردم: اعتراف میکنی یا نه؟
با ترس چشماشو به نشونه اره به هم زد و تقلا کرد کلت رو از دهنش خارج کنه.
پوزخند زدم و گفتم: عاح متاسفم دیگه دیره!
ماشه رو کشیدم و بوم!
تیکه های مغز و خون همه جا از جمله رو صورتم پاشیده شد!
با رضایت از کارم کلت رو بیرون کشیدم و به پشت شلوارم مالیدمش تا خون و کثافت روش پاک بشه.
ـــ گندت بزنن والری، تازه اینجا رو تمیز کرده بودن.
رو به هیونجین که دست به سینه به چهار چوب در تکیه داده بود گفتم: اونا پول میگیرن که اینجا رو تمیز کنن، پس هرچقدر که دلم بخاد کثیفش میکنم!
به سمتم اومد و از جیبش دستمالی دراورد: اوه بیبی من کثیف دوست داره هوم؟
بی توجه به حرفش دستمال رو گرفتم و صورتم رو پاک کردم: از آلفاجم چه خبر؟ هنوز برنگشته؟
جدی شد و اخم کرد: نه هنوز، براش نگرانم.
به چهره پخته و مردونش نگاه کردم.
پنج سال پیش که باهامون به امریکا اومد فقط یه پسر 19 ساله پر ذوق و ذوش بود، اما الان روبه روم مرد 24ساله پخته ای رو میدیم که همه صداش میکردن مستر وولف!
هیونجین خیلی زود رشد کرد، بالغ شد و جایگاهشو پیدا کرد. و با تغییر دادن نام خانوادگیش به سینگستر، رسما به سیترا و ما ثابت کرد که سیترا تو انتخابش اشتباه نکرده!
کل مافیا حالا بیشتر از من هیونجین حساب میبردن!
من چون دختر عموی آلفاجم بودم و دست راستش، و هیونجین چون اولین و آخرین وولف بوی سیترا بود و دست چپش.
درواقع با وجود من و هیونجین که سبترا رو همه جوره پوشش میدادیم سیترا میتونست استراحت کنه.
این استراحت حقش بود چون خیلی سختی کشیده بود!
تموم این پنج سال نه من با مردی ارتباط داشتم و نه هیونجین به هیچ دختری تمایل نشون داد.
برای همین شایعه های زیادی درمورد رابطه من و هیون وجود داشت.
و این شایعه ها وقتی که هوانگ هیونجین تبدیل شد به هیونجین سینگستر بیشتر اوج گرفت!
.... ادامه دارد...
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۲.۶k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.