رمان شیطان کش عشق پنهان

رمان شیطان کش ( عشق پنهان )
گیو : خب چی میخواستی بگی ؟
شینوبو به فکر فرو میره و نمیدونه چطوری باید عشقش رو بیان کنه ولی در نهایت میگه : خب شما یکم با بقیه فرق داری
گیو بعد شنیدن این حرف عجله میکنه و فکر میکنه شینوبو منظورش اینه که از اون متنفره
گیو : من کاری برام پیش اومده باید برم ( به سرعت میره )
شینوبو : ولی آخه . . ‌. چرا ؟ چرا ازم متنفره ؟ باید متوجه بشم،
ببخشید کم بود 🫠
دیدگاه ها (۲)

رمان شیطان کش ( عشق پنهان )شینوبو : من باید یه نامه دیگه بنو...

رمان شیطان کش ( عشق پنهان )( علامت ها :گیو = *شینوبو = & )*...

رمان شیطان کش ( عشق پنهان )ذهن شینوبو : نیاز به فکر نیست مید...

رمان شیطان کش ( عشق پنهان )در یک شب بارونی کلاغ ها به ارباب ...

Part:150الکس : خب منو مامانم دعوامون شد حالش بد شد بردمش بیم...

یه عاشقیه کاری قسمت چهارمو اونو بوسید😈😂جنی: شوکه شد یه لحظه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط