رمان شیطان کش عشق پنهان
رمان شیطان کش ( عشق پنهان )
گیو : خب چی میخواستی بگی ؟
شینوبو به فکر فرو میره و نمیدونه چطوری باید عشقش رو بیان کنه ولی در نهایت میگه : خب شما یکم با بقیه فرق داری
گیو بعد شنیدن این حرف عجله میکنه و فکر میکنه شینوبو منظورش اینه که از اون متنفره
گیو : من کاری برام پیش اومده باید برم ( به سرعت میره )
شینوبو : ولی آخه . . . چرا ؟ چرا ازم متنفره ؟ باید متوجه بشم،
ببخشید کم بود 🫠
گیو : خب چی میخواستی بگی ؟
شینوبو به فکر فرو میره و نمیدونه چطوری باید عشقش رو بیان کنه ولی در نهایت میگه : خب شما یکم با بقیه فرق داری
گیو بعد شنیدن این حرف عجله میکنه و فکر میکنه شینوبو منظورش اینه که از اون متنفره
گیو : من کاری برام پیش اومده باید برم ( به سرعت میره )
شینوبو : ولی آخه . . . چرا ؟ چرا ازم متنفره ؟ باید متوجه بشم،
ببخشید کم بود 🫠
- ۲.۵k
- ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط