رمان شیطان کش عشق پنهان
رمان شیطان کش ( عشق پنهان )
شینوبو : من باید یه نامه دیگه بنویسم
محتوای نامه : تومیوکا سان من خواستم بپرسم کی وقت آزاد دارید ؟ من باید باهاتون صحبت کنم !
گیو بعد خوندن نامه تصمیم گرفت فردا شب پیش شینوبو بره
فردا . . . .
شینوبو بعد از دیدن گیو لبخند آرومی زد و گفت : تومیوکا سان، خوشحالم که اومدید !
گیو : چی میخوای بگی ؟
شینوبو به ستاره ها نگاه کرد و با مهربونی گفت : امشب ماه خیلی قشنگه، مگه نه ؟ ( در زبان ژاپنی به معنی عاشقتم هم هست )
گیو : برو سر اصل مطلب
شینوبو : من . . . من همین الان گفتم
گیو با شنیدن این حرف خشکش میزنه، درک نمیکنه چی شده و چرا ؟ باور نمیکنه
گیو : این . . . این یعنی چی ؟
شینوبو هیچی نمیگه ولی با خجالت سرش رو کمی پایین میندازه
گیو : کوچو تو . . .
شینوبو : آره . . . آره تومیوکا سان
گیو : آخه . . . آخه چرا ؟ چرا من ؟
شینوبو : نمیدونم . . .
شینوبو : من باید یه نامه دیگه بنویسم
محتوای نامه : تومیوکا سان من خواستم بپرسم کی وقت آزاد دارید ؟ من باید باهاتون صحبت کنم !
گیو بعد خوندن نامه تصمیم گرفت فردا شب پیش شینوبو بره
فردا . . . .
شینوبو بعد از دیدن گیو لبخند آرومی زد و گفت : تومیوکا سان، خوشحالم که اومدید !
گیو : چی میخوای بگی ؟
شینوبو به ستاره ها نگاه کرد و با مهربونی گفت : امشب ماه خیلی قشنگه، مگه نه ؟ ( در زبان ژاپنی به معنی عاشقتم هم هست )
گیو : برو سر اصل مطلب
شینوبو : من . . . من همین الان گفتم
گیو با شنیدن این حرف خشکش میزنه، درک نمیکنه چی شده و چرا ؟ باور نمیکنه
گیو : این . . . این یعنی چی ؟
شینوبو هیچی نمیگه ولی با خجالت سرش رو کمی پایین میندازه
گیو : کوچو تو . . .
شینوبو : آره . . . آره تومیوکا سان
گیو : آخه . . . آخه چرا ؟ چرا من ؟
شینوبو : نمیدونم . . .
- ۳.۸k
- ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط