Part7
Part7
ویو ات
با کوک رفتین تو مدرسه خیلی مدرسه خوشگلی بود اما من خیلی استرس دارم اگه بازم برام قلدری کنن چی اگه دوستی پیدا نکنم چی
کوک:چرا انقدر استرس داری
ات:میترسم دوست پیدا نکنم(استرس)
کوک : اینکه استرس نداره بیا
رفتیم پیش یک دختر که معلوم بود دختر خوبیه
یک دفعه پرید بغل کوک
اریانا :عموووو کوک
خیلی حسودیم شد از بغل کوک جدا نمیشد از حسودی قرمز شده بودم اون دختره اومد پایین
کوک :حالت خوبه چرا قرمز شدی
ات:آره خوبم
کوک:مطمئنی
ات:آره
کوک:خوب بزار معرفی کنم آریانا این دخترم ات و ات این دختر دوست صمیمیم آریانا
ات:خوشبختم(دستشو دراز کرد)
اریانا:همچنین(دستشو گرفت)
تهیونگ:چقدر رسمی همدیگه رو بغل کنید دیگه
همدیگه رو بغل کردیم
کوک:خوب بچه ها برید سر کلاستون راستی ات اگه کسی اذیتت کرد به من یا خاله هانا بگو
ات:من که خاله هانا رو نمیشناسم
کوک: این خاله هاناست مامان آریانا که مدیر مدرسه است اینم عمو تهیونگ دوست صمیمی من هست بابای آریانا
ات:اها
پرش زمانی به شب ..............................................................
ویو کوک
تهیونگ زنگ زد گفت بریم بیرون بخواطر بچه ها گفتم باشه بریم رستوران و بعد شهر بازی و بعد رفتم به ات بگم اما هر جایی گشتم پیدا نشد دیدم تو حیاط داره با بم بازی میکنه رفتم پیشش
کوک :حیوون خونگی دوست داری
ات:آره خیلی
اسمش چیه
کوک :بم
دوست داری بریم بیرون
ات:میشه بمم ببریم
کوک:بمو یکبار دیگه میبریم الان میخوایم بریم با عمو تهیونگ و خاله هانا و آریانا و دوتا پسراش بریم بیرون
ات: مگه دوتا پسر داره
کوک:اره آرین و آریا
ات :واقعا ذوق دارم ببینمشون
کوک: انقدر پسر دوست داری
ات:یااااااااا
کوک: پاشو حاضر شو
ات:اوک
ات ویو
نمیدونم چرا ولی کوک روم قیرتی میشه منم چون میخوان اذیتش کنم شلوارک مشکی تا بالای رونام پوشیدم و یک کراپ و کلاه
و سیوشرت و رفتم پایین
کوک : حس میکنم خیلی دوست داری پسرا نگات کنن(اعصبی)
ات : نه از پسرای هول خوشم نمیاد فقط چون فهمیدم قیرتی میشی کرم درونم فعال شد
کوک:اوکی بریم (خنده)
پرش زمانی به دم در رستوران ....................................................
شرط پارت بعد
لایک ۴
کامنت۶
ویو ات
با کوک رفتین تو مدرسه خیلی مدرسه خوشگلی بود اما من خیلی استرس دارم اگه بازم برام قلدری کنن چی اگه دوستی پیدا نکنم چی
کوک:چرا انقدر استرس داری
ات:میترسم دوست پیدا نکنم(استرس)
کوک : اینکه استرس نداره بیا
رفتیم پیش یک دختر که معلوم بود دختر خوبیه
یک دفعه پرید بغل کوک
اریانا :عموووو کوک
خیلی حسودیم شد از بغل کوک جدا نمیشد از حسودی قرمز شده بودم اون دختره اومد پایین
کوک :حالت خوبه چرا قرمز شدی
ات:آره خوبم
کوک:مطمئنی
ات:آره
کوک:خوب بزار معرفی کنم آریانا این دخترم ات و ات این دختر دوست صمیمیم آریانا
ات:خوشبختم(دستشو دراز کرد)
اریانا:همچنین(دستشو گرفت)
تهیونگ:چقدر رسمی همدیگه رو بغل کنید دیگه
همدیگه رو بغل کردیم
کوک:خوب بچه ها برید سر کلاستون راستی ات اگه کسی اذیتت کرد به من یا خاله هانا بگو
ات:من که خاله هانا رو نمیشناسم
کوک: این خاله هاناست مامان آریانا که مدیر مدرسه است اینم عمو تهیونگ دوست صمیمی من هست بابای آریانا
ات:اها
پرش زمانی به شب ..............................................................
ویو کوک
تهیونگ زنگ زد گفت بریم بیرون بخواطر بچه ها گفتم باشه بریم رستوران و بعد شهر بازی و بعد رفتم به ات بگم اما هر جایی گشتم پیدا نشد دیدم تو حیاط داره با بم بازی میکنه رفتم پیشش
کوک :حیوون خونگی دوست داری
ات:آره خیلی
اسمش چیه
کوک :بم
دوست داری بریم بیرون
ات:میشه بمم ببریم
کوک:بمو یکبار دیگه میبریم الان میخوایم بریم با عمو تهیونگ و خاله هانا و آریانا و دوتا پسراش بریم بیرون
ات: مگه دوتا پسر داره
کوک:اره آرین و آریا
ات :واقعا ذوق دارم ببینمشون
کوک: انقدر پسر دوست داری
ات:یااااااااا
کوک: پاشو حاضر شو
ات:اوک
ات ویو
نمیدونم چرا ولی کوک روم قیرتی میشه منم چون میخوان اذیتش کنم شلوارک مشکی تا بالای رونام پوشیدم و یک کراپ و کلاه
و سیوشرت و رفتم پایین
کوک : حس میکنم خیلی دوست داری پسرا نگات کنن(اعصبی)
ات : نه از پسرای هول خوشم نمیاد فقط چون فهمیدم قیرتی میشی کرم درونم فعال شد
کوک:اوکی بریم (خنده)
پرش زمانی به دم در رستوران ....................................................
شرط پارت بعد
لایک ۴
کامنت۶
۱۰.۱k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.