ببخش تنهایی!
ببخش تنهایی!
ببخش اگر تنهایت گذاشته بودم
و گمان کرده بودم کسی هست که می تواند به اندازه تو با من یکی شود؛
که نبود،
که هیچکس نبود،
که هیچکس قد تو با من یکی نشد.
نشد که بشود.
نمی شود.
حالا بلند شو لطفاً.
چراغ را خاموش کن.
بیا کنارم بخواب.
هوس گریستن بزرگی با من است امشب روی سینه تو.
ببخش اگر تنهایت گذاشته بودم
و گمان کرده بودم کسی هست که می تواند به اندازه تو با من یکی شود؛
که نبود،
که هیچکس نبود،
که هیچکس قد تو با من یکی نشد.
نشد که بشود.
نمی شود.
حالا بلند شو لطفاً.
چراغ را خاموش کن.
بیا کنارم بخواب.
هوس گریستن بزرگی با من است امشب روی سینه تو.
۱۵۱
۰۱ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.