love inother style پارت14
#love_inother_style #پارت14
#کوین #ساکورا
ساکورا
یااااههه این دیگه چیه خداییی
من:مامانننن مامان کجایی
با لبخنداومد سمتم
مامان:باز که تو صداتو بردی بالا دختررم
من:ببخشید بابایی کوش؟؟
مامان:میدونی که امروز تمرین والیبال دارن نمیتونه بمونه خونه
یکی زدم به پیشونیم
من:آوخ یادم رفتش پس واسه همون بودش میگم مامان میزاری من برم اون مدرسه
مامان:هیع دیگه چون دانشگاه زودتر قبول میشی آره صحبت کردم ولی ساکورا زیاد با پسرا کل ننداز خوب
من:اونا پاچمو نگیرن من کاریشون ندارم که ...
مامان:ساکوراااا
من:باشه باش عزیزم ببخشید بریم شام؟بخوریم یانه خانوم خوشگل من
مامان:بیا بریم زبون باز
نشستیم
من:راستی مامان به نظرت شوهر آینده منه چطوری باشه
مامان غذا پرید تو گلوش
مامان:کی حاضر شده تورو بگیره نه حالا به عنوان همسر آیندش به عنوان دوس دخترش حتی
من:واه مامانننن
مامان:والا بااین اعصاب ضعیفت کی تورو تحمل میکنه
من:0__0 منو از سر چهار راه که پیدا نکردین احیانا
مامان یکی با قاشق چوبیش زد تو سرم
من:آخ دردم اومد
مامان:زدم که دردت بیاد بچه پرو یعنی چی از سرچهار راه من کلی درد کشیدم تا تورو به دنیا آوردم
من:مرسی واقعاااا <___>
صدایی در اومد
من:یاااا باباییی اومد بابا
بابا:دختر بابا چطوره
من:خوفمممم
مامان:¤___¤
من:اهم یعنی خوبم شما خوبی خسته نباشی کت تون که نه باشی کت تون که نه پولیور ورزشتون بدین من بندازمش رویی جا لباسی
بابا:مرسی بیا راستی میری اون مدرسه
من:اگه شما اجازه بدین چرا که نه
بابا:من بهت اعتماد دارم در ضمن یکی از دانش آموزام اونجاست
من:کی؟؟
بابا:نمیگم تا حواست به کارات باشه با پسرا کل نندازی ابرومو ببری
من:0__± من میگم از چهارراه پیدا شدم شما هیع بگین نه
#کوین #ساکورا
ساکورا
یااااههه این دیگه چیه خداییی
من:مامانننن مامان کجایی
با لبخنداومد سمتم
مامان:باز که تو صداتو بردی بالا دختررم
من:ببخشید بابایی کوش؟؟
مامان:میدونی که امروز تمرین والیبال دارن نمیتونه بمونه خونه
یکی زدم به پیشونیم
من:آوخ یادم رفتش پس واسه همون بودش میگم مامان میزاری من برم اون مدرسه
مامان:هیع دیگه چون دانشگاه زودتر قبول میشی آره صحبت کردم ولی ساکورا زیاد با پسرا کل ننداز خوب
من:اونا پاچمو نگیرن من کاریشون ندارم که ...
مامان:ساکوراااا
من:باشه باش عزیزم ببخشید بریم شام؟بخوریم یانه خانوم خوشگل من
مامان:بیا بریم زبون باز
نشستیم
من:راستی مامان به نظرت شوهر آینده منه چطوری باشه
مامان غذا پرید تو گلوش
مامان:کی حاضر شده تورو بگیره نه حالا به عنوان همسر آیندش به عنوان دوس دخترش حتی
من:واه مامانننن
مامان:والا بااین اعصاب ضعیفت کی تورو تحمل میکنه
من:0__0 منو از سر چهار راه که پیدا نکردین احیانا
مامان یکی با قاشق چوبیش زد تو سرم
من:آخ دردم اومد
مامان:زدم که دردت بیاد بچه پرو یعنی چی از سرچهار راه من کلی درد کشیدم تا تورو به دنیا آوردم
من:مرسی واقعاااا <___>
صدایی در اومد
من:یاااا باباییی اومد بابا
بابا:دختر بابا چطوره
من:خوفمممم
مامان:¤___¤
من:اهم یعنی خوبم شما خوبی خسته نباشی کت تون که نه باشی کت تون که نه پولیور ورزشتون بدین من بندازمش رویی جا لباسی
بابا:مرسی بیا راستی میری اون مدرسه
من:اگه شما اجازه بدین چرا که نه
بابا:من بهت اعتماد دارم در ضمن یکی از دانش آموزام اونجاست
من:کی؟؟
بابا:نمیگم تا حواست به کارات باشه با پسرا کل نندازی ابرومو ببری
من:0__± من میگم از چهارراه پیدا شدم شما هیع بگین نه
۳.۷k
۰۲ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.