love inother style پارت13
#love_inother_style #پارت13
#میا #بک
میا
(قبل از اومدن نینا)
وارد خونه شدم
من:ساکونو کجاییی ساکووو.ساک کیف دستی
دور وبرم رو نگاه میکردم که بوم خوردم به یکی نزدیک بود بیفتم هیع که یهو یه چیزی مانعم شدش کلاه هم که افتاده بود رو صورتم توسط شخص سوپرمن برداشته شد یا جد سادات نگفته بود پسر دارن که
*هیع تو خوبی؟!!
من:هانّ..اره مرسی شما خوبی؟!
خندید خدایا مگه یه پسر چقدر میتونه کیوت بخنده
*مرسی خوبم فک.کنک دوست زلزله باشی آره
من:نها من دوست کیف دستیم
خندید یا من هنوز بغلشم کههه خودمو بیرون کشیدم
*ببخشید خودمو معرفی نکردم من برادردیگه بزرگ ساکونو بک هستم بکا هم بعضی اوقات صدام میکنن
من:خوشبختم میا هستم میمی هم صدام میکنن
یاا0__¤ دوباره سوتی دادم
بک:خوشبختم برو تو اتاقشه من دیگه میرم خوشحال شدم دیدم دوستایی ساکونو رو
دستشو گرفت سمتم باخجالت بهش دست دادم چشمکی زد
بک:کیف من وشوگا رفتیم کلاس
ساکو:کوفتت باشه برین که رد تون بی رد بشه باییی
ساکو:خوش اومدی عشقمم
من:نگفتی دوتا داداش داری
ساکو:جدی فک کردم میدونی چرا؟؟
منم نشستم همه رو تعریف کردم
ساکو:خدایا داداشم عاشقت شده شرط میبندم
من:هیع خدا کنه*_*
ساکو:چه از خدا خواسته گمشو برو من تورو به عنوان زنداداشی نمی پذیرم والا..
منو میگی چنان کوسن مبل کوبیدم در دهنش
من:مگه من چمه انتر خودتو تو آیینه دیدی
ساکو:بیخی میایی پسر ایستگاه کنیم
من:اوهوم
خط خاموش گوشیشو در آورد زنگ زد
پسر:جونم
ساکو:بیا برو تو ک.و.ن.م چطوری نخاله
منو میگی قرمز شده بودم
پسره:آیش ویک تویی گمرو برو حال وحوصلتو ندارم همین اون روز باهم.خوابیدیم هااا من دیگه توان ندارم بای
ساکو:بای0___¶ خدایا چه گشاد
من:اوهوم بیخی بریم یه چیزی بخوریم
ساکو:باشه بریم
#میا #بک
میا
(قبل از اومدن نینا)
وارد خونه شدم
من:ساکونو کجاییی ساکووو.ساک کیف دستی
دور وبرم رو نگاه میکردم که بوم خوردم به یکی نزدیک بود بیفتم هیع که یهو یه چیزی مانعم شدش کلاه هم که افتاده بود رو صورتم توسط شخص سوپرمن برداشته شد یا جد سادات نگفته بود پسر دارن که
*هیع تو خوبی؟!!
من:هانّ..اره مرسی شما خوبی؟!
خندید خدایا مگه یه پسر چقدر میتونه کیوت بخنده
*مرسی خوبم فک.کنک دوست زلزله باشی آره
من:نها من دوست کیف دستیم
خندید یا من هنوز بغلشم کههه خودمو بیرون کشیدم
*ببخشید خودمو معرفی نکردم من برادردیگه بزرگ ساکونو بک هستم بکا هم بعضی اوقات صدام میکنن
من:خوشبختم میا هستم میمی هم صدام میکنن
یاا0__¤ دوباره سوتی دادم
بک:خوشبختم برو تو اتاقشه من دیگه میرم خوشحال شدم دیدم دوستایی ساکونو رو
دستشو گرفت سمتم باخجالت بهش دست دادم چشمکی زد
بک:کیف من وشوگا رفتیم کلاس
ساکو:کوفتت باشه برین که رد تون بی رد بشه باییی
ساکو:خوش اومدی عشقمم
من:نگفتی دوتا داداش داری
ساکو:جدی فک کردم میدونی چرا؟؟
منم نشستم همه رو تعریف کردم
ساکو:خدایا داداشم عاشقت شده شرط میبندم
من:هیع خدا کنه*_*
ساکو:چه از خدا خواسته گمشو برو من تورو به عنوان زنداداشی نمی پذیرم والا..
منو میگی چنان کوسن مبل کوبیدم در دهنش
من:مگه من چمه انتر خودتو تو آیینه دیدی
ساکو:بیخی میایی پسر ایستگاه کنیم
من:اوهوم
خط خاموش گوشیشو در آورد زنگ زد
پسر:جونم
ساکو:بیا برو تو ک.و.ن.م چطوری نخاله
منو میگی قرمز شده بودم
پسره:آیش ویک تویی گمرو برو حال وحوصلتو ندارم همین اون روز باهم.خوابیدیم هااا من دیگه توان ندارم بای
ساکو:بای0___¶ خدایا چه گشاد
من:اوهوم بیخی بریم یه چیزی بخوریم
ساکو:باشه بریم
۳.۲k
۰۲ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.