سناریو اچ پی=
سناریو اچ پی=
وقتی عاشقتن و تو بهشون بی محلی میکنی
هری: ا/ت توی کلاس نشسته بود که مدادش سر خورد و پایین افتاد خم شد تا بگیرتش که حس نوازش رو روی دستش حس کرد
هری: میشه به منم توجه کنی؟
رون: ناراحت میشه که بهش اهمیتی نمیدی
«چرا بهم توجه نمیکنی؟»
نویل: باهات درباره گل و گیاهاش حرف میزنه و غیرمستقیم میگه که ازت ناراحته
دراکو: سعی میکنه ناراحتیش رو نشون نده اما یک روز که دعواتون میشه همه چیز رو بهت میگه
«میدونی دوستت دارم اما بازم بهم بی توجهی میکنی؟»و محکم بغلت میکنه
متیو: سعی میکنه ناراحتت نکنه اما یکروز که مست برمیگرده خوابگاه بهت اعتراف میکنه
«بیب من واقعا دوستت دارم نمیدونم چرا بهم توجهی نمیکنی»
تئودور: وقتی توی جرئت حقیقت ازش میپرسن مهم ترین فرد زندگیت کیه و اون میگه
«ا/ت مهمترین فرد زندگیمه» تو سرخ میشی و بعد جلوی همه اروم گونه ات رو میبوسه
لورنزو: چون نمیخواست از دستت بده اول اعتراف کرده
«ا/ت من... دوستت دارم لطفا بهم توجه کن»و گل رزی رو بهت میده
ریگولوس: تولدت بود و ریگولوس رو دعوت کرده بودی اون کادویی نداشت پس بهت یه بوس کادو داد
«اینم کادوی من برای دوست دخترم»
تام: بهت چیزی نمیگه تا وقتی که میبینه پسری داره باهات لاس میزنه، و اون میزنه توی صورت پسره
ا/ت: تام بس کن، تام!
اون بدون هیچ حرفی دستت رو میکشه و میگه
تام: دیگه نبینم با پسری بجز من بگردی و لب هات رو میبوسه
(بد شده؟)
وقتی عاشقتن و تو بهشون بی محلی میکنی
هری: ا/ت توی کلاس نشسته بود که مدادش سر خورد و پایین افتاد خم شد تا بگیرتش که حس نوازش رو روی دستش حس کرد
هری: میشه به منم توجه کنی؟
رون: ناراحت میشه که بهش اهمیتی نمیدی
«چرا بهم توجه نمیکنی؟»
نویل: باهات درباره گل و گیاهاش حرف میزنه و غیرمستقیم میگه که ازت ناراحته
دراکو: سعی میکنه ناراحتیش رو نشون نده اما یک روز که دعواتون میشه همه چیز رو بهت میگه
«میدونی دوستت دارم اما بازم بهم بی توجهی میکنی؟»و محکم بغلت میکنه
متیو: سعی میکنه ناراحتت نکنه اما یکروز که مست برمیگرده خوابگاه بهت اعتراف میکنه
«بیب من واقعا دوستت دارم نمیدونم چرا بهم توجهی نمیکنی»
تئودور: وقتی توی جرئت حقیقت ازش میپرسن مهم ترین فرد زندگیت کیه و اون میگه
«ا/ت مهمترین فرد زندگیمه» تو سرخ میشی و بعد جلوی همه اروم گونه ات رو میبوسه
لورنزو: چون نمیخواست از دستت بده اول اعتراف کرده
«ا/ت من... دوستت دارم لطفا بهم توجه کن»و گل رزی رو بهت میده
ریگولوس: تولدت بود و ریگولوس رو دعوت کرده بودی اون کادویی نداشت پس بهت یه بوس کادو داد
«اینم کادوی من برای دوست دخترم»
تام: بهت چیزی نمیگه تا وقتی که میبینه پسری داره باهات لاس میزنه، و اون میزنه توی صورت پسره
ا/ت: تام بس کن، تام!
اون بدون هیچ حرفی دستت رو میکشه و میگه
تام: دیگه نبینم با پسری بجز من بگردی و لب هات رو میبوسه
(بد شده؟)
۳۲.۴k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.