اشکم جاریست از ذوق ضیافت تو قلبم تند تند می زند از

اشکم جاریست... از ذوق ضیافت تو ... قلبم تند تند می زند از شدت هیجان دیدار تو و لذتی که چون شراب مستم می سازد.
هر چند هنوز قلبم پیش توست ... اما جسم کوچکم ، مرا زندانی کرده ... راستی آقا قفلش را باز می کنی؟
یادم می آید ، کودک که بودم به تو فکر می کردم ... زیبا بود ... به قدر خودم تو را درک کردم ... خیلی کودکانه ... امروز ... اما امروز که به تو فکر می کنم، همه عالم برایم تنگ و تاریک می شود، بغض می کنم ... از غربت و عزت تو ... غربت دیروزت و عزت امروزت... قلبم به تپش می افتد از نور یقین و اوج محبت و فروتنی تو، از اینهمه عشق به تو ... از اینکه تو با تمام عزتت، حاضر نشدی که غافلان را حتی نفرین بکنی ... تو هم چون مادرت زهرا(س) پاک و عزیزی که جملات درباره تو همیشه کم می آورند.
من می خواهم خوبی های هستی را از تو بیاموزم ... مولا یاری ام می کنی؟

السلام علیک یا مولای یا امیرالمومنین
دیدگاه ها (۱)

..خبر آمد که ز معشوق، خبر می‌آیدره گشایید که یارم ز سفر می‌آ...

داده ام دل به حسن"ع"سر به اباعبدالله "ع"… پدرم گفت به دلدادگ...

اولین دفعه به ایوان که نگاهم افتادسرم آنقدر عقب رفت کلاهم اف...

در خیال تو فنا می شوم ان شاءاللهبا تو همرنگ خدا می شوم ان شا...

You must love me... P8

سه پاتر(درخواستی) P3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط