part

part 101
یه پسر همسنوسال خودش بود
پسره: های
سوزومه: های
پسر: تنهایی سفر میکنید
سوزومه: به دیدن فامیلام میرم
پسر: اهل ژاپنی
سوزومه: نه مادر بزرگم ژاپنی بود
پسر: اوم. من تیام بارنزم
سوزومه: خوشوقتم منم سوزومه پیترسون هستم
تیام: خوشوقتم
سوزومه دوباره شروع کرد به خوندن بعد چند مین هواپیما بلند شد بعد نیم ساعت هواپیما نشست ولی سوزومه خواب بود تیام با تکون های کوچیکی سوزومه رو بیدار کرد
تیام: رسیدیم
سوزومه: ممنون
تیام: قابلی نداشت
باهم از هواپیما خارج شدنو سوزومه با خداحافظی کوچیکی از تیاو دور شد ولی تیام دلبالش دویدو صداش زد
تیام: عام میتونم تو ویو چت ادت کنم
سوزومه: مشکلی نیست
تیام بعد اسکن کردن اییدی سوزومه خدا حافظی کردو رفت سوزومه گوشیش رو برداشت و به جنیور زنگ زد
جنیور: الو
سوزومه: های من رسیدم
جنیور: اوم
سوزومه: خب دیگه من قط میکنم
جنیور: خداحافظ (قط کرد)
سوزومه این بار به خالش زنگ زد
خاله: もしもし(الو)
سوزومه: こんにちは、ジョンおばさん(سلام خاله جون)
خاله: 到着しましたか?(رسیدی)
سوزومه: 見た(اره)
خاله: あ、ハルも数分前に出発しました(توه هارو هم چند من پیش رفت)
سوزومه: わかりました、待ってます(اوکی منتظر وایمیستم )
خاله: さようなら(فعلا)
سوزومه: さようなら(خداحافظ)(قط کرد)
رفت رو یکی از صندلی های انتظار نشست بعد ده مین از پشت صدای هارو رو شنید
سوزومه: های
هارو: سلام دختر عمه(چون تو کانادا زندگی میکنه انگلیسی صحبت میکنه )
سوزومه: چطوری
هارو: هعی میگذره... تو چیشده اومدی ژاپن
سوزومه: اومدم پسر داییم رو ببینم
هارو: انتظار ندارم فقط برای دیدنم اومده باشی
سوزومه: برات یه چیزی دارم
از کیفش کارت عروسیش رو بیرون اوردو داد دستش
هارو: این چیه
سوزومه: به نظرت
هارو: نگو که داری ازدواج میکنی
سوزومه: یس
هارو پاکتو باز کردو شروع به خوندن کرد
هارو: جنیور وین؟ وین؟ فامیلش اشناست
سوزومه: چطور ممکنه
هارو: وایسا مگه شوهرِ عمه فامیلیش وین نبود
سوزومه: اره
هارو: نسبتی باهاش داره
سوزومه: پسرشه
هارو: وات فاک، یعنی داری با برادر خوندت ازدواج میکنی
سوزومه: همینطوره
هارو: بابا دست خوش شما دیگه کی هستید
سوزومه: ماشینت کجاست
هارو: اونجا پارک کردم
سوزومه: بزن بریم
هارو: بریم
«تو راه»
سوزومه: دانشگاهت جطور پیش میره
هارو: ترم اخرم دیگه کم کم باید دنبال کار بگردم
سوزومه: میخوایکجا کار کنی ژاپن یا کانادا
هارو: هنوز تصمیم نگرفتم
سوزومه: من یه کاری برات پیشنهاد دارم
هارو: چه کاری هست
سوزومه: مشکلی نداری امریکا زندگی کنی
هارو: بسته به کارشه
سوزومه: ریس شرکت TVH میشی
هارو: هه شوخی بامزه ای بود
سوزومه: بنظرت الان دارم شوخی میکنم
هارو: خانوم پیترسون میخوای منظورتو واضح بگی
دیدگاه ها (۹)

part 102سوزومه: مامانم قرار میخواد بازنشسته بشه و سرکتو به د...

part 103کشید خوابید«صبح»هارو: ラブバードたち、目を覚まさないの?(مرغای عشق بی...

part 100جنیور: اوم پس بیبی من نامزد دیگه هم داره نگهبان: برو...

part 99سوزومه: نشم چیکارمیکنی مری: لیاقت دستامو نداری سوزومه...

私は銀河を探しましたが、あなたはそこにいませんでした。なぜなら、あなたは最も美しい銀河だからです... @خودم‌ ‌...

ㅤㅤㅤ                            ᷒᩹IROHA ㅤ ㅤㅤㅤ               ⠀...

ページをめくってみてください。忍はこれまで以上に美しくなっています。その理由をお話しましょう。私のページのおかげで、忍は...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط