p5
p5
"فردا صبح
+صبح بلند شدم و اماده شدم تا برم شرکت با تهیونگ اونجا باید صمیمی میبودیم چون همه فکر میکنن ما عاشق همیم ولی....اصن اینطور نیست اون منو دوست نداره البته منم خیلی دوسش ندارم...دراصل سعی میکنم نداشته باشم... از این همه دروغ حالم بهم میخوره....
" ته ویو
ات اومد پایین لباسش خیلی خوب بود خیلی خوشگل شده بود سوار ماشین شدیم و رفتسم و رسیدیم شرکت اونجا دستمو دور کمرش حلقه کردم و رفتسم اتاق جلسه
"پایان ویو ته
پدر ات~ پدر تهیونگ٪
~خب بچه ها بشینین
+چی شده باز که خواستین بیایم*سرد
~شما قراره..........
بنظرتون قراره چیکار کنن😜🤧
شنبه امتحان شروع میشه دیر به دیر پارت میزارم
"فردا صبح
+صبح بلند شدم و اماده شدم تا برم شرکت با تهیونگ اونجا باید صمیمی میبودیم چون همه فکر میکنن ما عاشق همیم ولی....اصن اینطور نیست اون منو دوست نداره البته منم خیلی دوسش ندارم...دراصل سعی میکنم نداشته باشم... از این همه دروغ حالم بهم میخوره....
" ته ویو
ات اومد پایین لباسش خیلی خوب بود خیلی خوشگل شده بود سوار ماشین شدیم و رفتسم و رسیدیم شرکت اونجا دستمو دور کمرش حلقه کردم و رفتسم اتاق جلسه
"پایان ویو ته
پدر ات~ پدر تهیونگ٪
~خب بچه ها بشینین
+چی شده باز که خواستین بیایم*سرد
~شما قراره..........
بنظرتون قراره چیکار کنن😜🤧
شنبه امتحان شروع میشه دیر به دیر پارت میزارم
۴۷.۰k
۰۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.