دخترای خشن و پسرای مظلوم
#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم
#پارت_بیست_و_هفتم
از زبون #ارزو
لباسامونو خریدیم سوار ماشین شدیم الان ظهر بود و شب مهمونی بود هرکی رفت خونهی خودش رفتیم داخل اول لباسمو پوشیدم بعد رفتم اتاق ریحانه دیدم اونم لباسشو پوشیده ازش خواستم ارایشم کنه چون تو این کار مهارت داره شروع کرد به ارایش کردنم که اخراش بود رویا اومد اونم ارایش کرد وفا هم اومد ارایشش کرد حالا نوبت وفا بود موهامونو درست کنه موهامونو درست کرد اماده شدیم چون لباسم باز بود یکمم هوا سرد بود یه کت پوشیدم پشمی مال خودش بود عجب جیجری شده بودم😍😎
ریحانه:خوب بریم
رویا:وات د فاک چقد عجله داری
ریحانه:خوب میخوام ببینم بکیم چه شکلی شده
وفا:ااایییششش سوهو که حتما خوشتیپ شده
+ببندید بریم
ریحانه:بستس
+منحرف
رفتیم بیرون دیدم پسرا هرکدوم کاپلی نشست تو ماشین
(حالا میگم کی با کی نشسته)
رفتم سوار ماشین کریس شدم چون فقط اون خالی بود رویا سوار ماشین لوهان ریحانه که قطعا بکی وفا که احتمالا سوهو راه افتادم سمت مهمونی
کریس:چه خوشگل شدی
+خیلی ممنون
کریس:یادت باشه به بیتیاس زیاد نزدیک نمیشی
+به ط ربطی نداره
کریس:باشه ربطی نداره
و دیگه حرف نزد رفتیم بیرون شهر بالاخره رسیدیم یه نیم ساعتی دیر کرده بودیم کریس از ماشین پیاده شد اومد سمت من و در و باز کرد(ژژژژوووننن چه جنتلمنی🤤)
از ماشین پیاده شدم دستشو بغل پهلوهاش خم کرد دستمو انداختم تو دستش و راه افتادیم رفتیم داخل از همون اول همه بهم خیره شدم تا رپمان و دیدم کفم برید
کریس:خوبه بهت گفتم...
+ببند
کریس:بستس
+زیپ شلوارتو نمیگم
کریس:خوب بابا بیا بریم پیش بیتیاس
رفتیم سمت بیتیاس تهیونگ همش داشت خودشو به وفا نزدیک میکرد و سوهوعم حرص میخورد که اخرش وفا رفت پیش سوهو و خودش و تا اخرین حد ممکن چسبوند بهش منم رفتم یکم شماپاین بخورم اما کریس از بغلم جُم نمیخورد عصابم خورد شد دیگه...
ادامه دارد❤️
#پارت_بیست_و_هفتم
از زبون #ارزو
لباسامونو خریدیم سوار ماشین شدیم الان ظهر بود و شب مهمونی بود هرکی رفت خونهی خودش رفتیم داخل اول لباسمو پوشیدم بعد رفتم اتاق ریحانه دیدم اونم لباسشو پوشیده ازش خواستم ارایشم کنه چون تو این کار مهارت داره شروع کرد به ارایش کردنم که اخراش بود رویا اومد اونم ارایش کرد وفا هم اومد ارایشش کرد حالا نوبت وفا بود موهامونو درست کنه موهامونو درست کرد اماده شدیم چون لباسم باز بود یکمم هوا سرد بود یه کت پوشیدم پشمی مال خودش بود عجب جیجری شده بودم😍😎
ریحانه:خوب بریم
رویا:وات د فاک چقد عجله داری
ریحانه:خوب میخوام ببینم بکیم چه شکلی شده
وفا:ااایییششش سوهو که حتما خوشتیپ شده
+ببندید بریم
ریحانه:بستس
+منحرف
رفتیم بیرون دیدم پسرا هرکدوم کاپلی نشست تو ماشین
(حالا میگم کی با کی نشسته)
رفتم سوار ماشین کریس شدم چون فقط اون خالی بود رویا سوار ماشین لوهان ریحانه که قطعا بکی وفا که احتمالا سوهو راه افتادم سمت مهمونی
کریس:چه خوشگل شدی
+خیلی ممنون
کریس:یادت باشه به بیتیاس زیاد نزدیک نمیشی
+به ط ربطی نداره
کریس:باشه ربطی نداره
و دیگه حرف نزد رفتیم بیرون شهر بالاخره رسیدیم یه نیم ساعتی دیر کرده بودیم کریس از ماشین پیاده شد اومد سمت من و در و باز کرد(ژژژژوووننن چه جنتلمنی🤤)
از ماشین پیاده شدم دستشو بغل پهلوهاش خم کرد دستمو انداختم تو دستش و راه افتادیم رفتیم داخل از همون اول همه بهم خیره شدم تا رپمان و دیدم کفم برید
کریس:خوبه بهت گفتم...
+ببند
کریس:بستس
+زیپ شلوارتو نمیگم
کریس:خوب بابا بیا بریم پیش بیتیاس
رفتیم سمت بیتیاس تهیونگ همش داشت خودشو به وفا نزدیک میکرد و سوهوعم حرص میخورد که اخرش وفا رفت پیش سوهو و خودش و تا اخرین حد ممکن چسبوند بهش منم رفتم یکم شماپاین بخورم اما کریس از بغلم جُم نمیخورد عصابم خورد شد دیگه...
ادامه دارد❤️
۲۰.۷k
۱۳ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.