دخترای خشن و پسرای مظلوم
#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم
#پارت_بیست_و_هشتم
از زبون #وفا
رفتم چسبیدم به سوهو اما انگار این تهیونگ دس بردار نبود دیگه اعصابم خورد شد سرمو بردم نزدیک گوش سوهو و بهش گفتم
+ترخدا هرکاری میکنی بکن من و از دست این نجات بده
سوهو:هرکاری؟؟
+هرکاری اجازه داری
سوهو:باشه
دستتم و گرفت رفت بالای سن و بعد شروغ کرد حرف زدن
سوهو:ایشون دوست دختر منه و خیلی دوستش دارم و الان میخولم جلوی همه ثابت کنم برای منه
روشو کرد سمتم و بعد لباشو گذاشت رو لبات وات؟؟😳لپام گل انداخت همینجوری میبوسید دیگه نفس کم اوردم با مشت زدم به سینش تا ولم کنه بالاخره ازم جدا شد
+خی...لی...دو...س...ت...د..ارم
سوهو:اما من عاشقتم
و بعد بوسهی ریزی روی لبم گذاشت و بغلم کرد از رو سن پایین رفتیم سوهیون و تهیونگ عصبانی نگامون میکردن
+اااییششش این سوهیون چه رو مخه
سوهو:همینطور تهیونگ
چشمم و دادم به ارزو که تند تند لیوان های شامپاین رو سر میکشید کریس زیر بغلشو گرفت اومد پیشمون که یدفعه بیهوش شد کریس رو دوتا دستش بلندش کرد اومد که بره در سالن باز شد و پنج نفر اومدن داخل بهشون نگاه کردم دهنم چسبید کف زمین😧
رویا:اینا ارمین و امیر و سینا و سهیل نیستن؟؟
ریحانه:اینا اینجا چیکار میکنن
عسل:اونم نیماست
+نیما کیه؟؟
عسل:خوستگار قبلیم؟؟
+چی؟؟
عسل:ببخشید نگفتم ولی منم مثل شما خوستگار داشتم
رویا:خاعک
ریحانه:الهی بترکی
اومدن نزدیکمون سینا دستشو دور کمرم حلقه کرد
+اااهههه ولم کن عوضی ااایییشش
سوهو:ازش دور شو🤬
سینا:فکرشم نکن این خوشگله برا منه
+ببند
چشمم افتاد به رویا دیگه جوش اوردم دیدم دارن بقیه رو اذیت میکنن عصابم خورد شد دیگه یه مشت خوابوندم تو صورت سینا رفتم سمت بقیه...
ادامه دارد❤️
#پارت_بیست_و_هشتم
از زبون #وفا
رفتم چسبیدم به سوهو اما انگار این تهیونگ دس بردار نبود دیگه اعصابم خورد شد سرمو بردم نزدیک گوش سوهو و بهش گفتم
+ترخدا هرکاری میکنی بکن من و از دست این نجات بده
سوهو:هرکاری؟؟
+هرکاری اجازه داری
سوهو:باشه
دستتم و گرفت رفت بالای سن و بعد شروغ کرد حرف زدن
سوهو:ایشون دوست دختر منه و خیلی دوستش دارم و الان میخولم جلوی همه ثابت کنم برای منه
روشو کرد سمتم و بعد لباشو گذاشت رو لبات وات؟؟😳لپام گل انداخت همینجوری میبوسید دیگه نفس کم اوردم با مشت زدم به سینش تا ولم کنه بالاخره ازم جدا شد
+خی...لی...دو...س...ت...د..ارم
سوهو:اما من عاشقتم
و بعد بوسهی ریزی روی لبم گذاشت و بغلم کرد از رو سن پایین رفتیم سوهیون و تهیونگ عصبانی نگامون میکردن
+اااییششش این سوهیون چه رو مخه
سوهو:همینطور تهیونگ
چشمم و دادم به ارزو که تند تند لیوان های شامپاین رو سر میکشید کریس زیر بغلشو گرفت اومد پیشمون که یدفعه بیهوش شد کریس رو دوتا دستش بلندش کرد اومد که بره در سالن باز شد و پنج نفر اومدن داخل بهشون نگاه کردم دهنم چسبید کف زمین😧
رویا:اینا ارمین و امیر و سینا و سهیل نیستن؟؟
ریحانه:اینا اینجا چیکار میکنن
عسل:اونم نیماست
+نیما کیه؟؟
عسل:خوستگار قبلیم؟؟
+چی؟؟
عسل:ببخشید نگفتم ولی منم مثل شما خوستگار داشتم
رویا:خاعک
ریحانه:الهی بترکی
اومدن نزدیکمون سینا دستشو دور کمرم حلقه کرد
+اااهههه ولم کن عوضی ااایییشش
سوهو:ازش دور شو🤬
سینا:فکرشم نکن این خوشگله برا منه
+ببند
چشمم افتاد به رویا دیگه جوش اوردم دیدم دارن بقیه رو اذیت میکنن عصابم خورد شد دیگه یه مشت خوابوندم تو صورت سینا رفتم سمت بقیه...
ادامه دارد❤️
۸.۴k
۱۳ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.