دخترای خشن و پسرای مظلوم
#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم
#پارت_بیست_و_ششم
از زبون #رویا
رفتیم بزرگترین پاساز سئول خوشبحال ریحانه که بکی و داشت کاش منم یکی و داشتم رفتیم داخل جلوی مغازهها راه میرفتم و لباسا رو نگاه میکردم که چشمما خورد بهیه لباس خیلی خوشگل اما خیلی باز بود اشکالی نداره من که دوست پسر ندارم بهم گیر بده
لوهان:نداشته باشیم نباید از این لباسا بپوشی😡
+دوباره بلند فکر کردم؟؟
لوهان:از بلندم بلندتر😡
+اوه
لوهان:نمیزارم اون لباسو بپوشی
+به تو ربطی نداره
لوهان:داره😡
سوهو:ااهه چقد دعوا میکنید؟؟
+شما اینجا چیکار میکنید؟؟
سوهو:بک زنگ زد گفت
سهون:لولو بیا باهم لباس ست بخریم
لوهان:اومدم و بعد رفت
+اخیش شرش کم
وفا:اونم بزاره تو از این لباسا بپوشی اجی ارزو دفنت میکنه😒
+خدایا شانسه...ما
سوهو:راحت باش جاخالیشم بگو
+ولمون کن باو
رفتم تو مغازه و اون لباسه رو خریدم(رویا واقعا خیلی سمجه)
رفتم دیدم لوهان و سهون دارن کت و شلوار میخرن که لوهان یچزی به سهون گفت و اومد پیشم سهونم رفت تو مغازه
لوهان:میشه کمکم کنی کت و شلوارم و انتخاب کنم؟؟خواهش
+باشه کمک میکنم
رفتیم تویه مغازه دختره همش برا لوهان عشوه خرکی میومد رفتم کنارش وج با ارنج زپم به پهلوش
+بهش بگو خفهشه
لوهان:اوهوکی
+فکر بد نکن فقظ رو مخه
لوهان:باشه
فروشنده:خوب شما بار اولتونه میاید اینجا اما بهتون...
لوهان:میشه لطفا تمومش کنید ممکنه برای نامزدم سوء تفاهم پیش بیاد اون لبخند ژکوندش رو لبش ماسید و حالا لبخند پیروز مندانه نشست رو لبام براش یه کت و شلوار مشکی انتخاب کردم یجورایی به لباس خودمم میومد رفت پرو کرد بهش میخورد و دوسش داشت خریدش و باهم زدید از مغازه بیرون تو رفتی پیکار خودت اونم رفت پی کار خودش😂
ادامه دارد❤️
#پارت_بیست_و_ششم
از زبون #رویا
رفتیم بزرگترین پاساز سئول خوشبحال ریحانه که بکی و داشت کاش منم یکی و داشتم رفتیم داخل جلوی مغازهها راه میرفتم و لباسا رو نگاه میکردم که چشمما خورد بهیه لباس خیلی خوشگل اما خیلی باز بود اشکالی نداره من که دوست پسر ندارم بهم گیر بده
لوهان:نداشته باشیم نباید از این لباسا بپوشی😡
+دوباره بلند فکر کردم؟؟
لوهان:از بلندم بلندتر😡
+اوه
لوهان:نمیزارم اون لباسو بپوشی
+به تو ربطی نداره
لوهان:داره😡
سوهو:ااهه چقد دعوا میکنید؟؟
+شما اینجا چیکار میکنید؟؟
سوهو:بک زنگ زد گفت
سهون:لولو بیا باهم لباس ست بخریم
لوهان:اومدم و بعد رفت
+اخیش شرش کم
وفا:اونم بزاره تو از این لباسا بپوشی اجی ارزو دفنت میکنه😒
+خدایا شانسه...ما
سوهو:راحت باش جاخالیشم بگو
+ولمون کن باو
رفتم تو مغازه و اون لباسه رو خریدم(رویا واقعا خیلی سمجه)
رفتم دیدم لوهان و سهون دارن کت و شلوار میخرن که لوهان یچزی به سهون گفت و اومد پیشم سهونم رفت تو مغازه
لوهان:میشه کمکم کنی کت و شلوارم و انتخاب کنم؟؟خواهش
+باشه کمک میکنم
رفتیم تویه مغازه دختره همش برا لوهان عشوه خرکی میومد رفتم کنارش وج با ارنج زپم به پهلوش
+بهش بگو خفهشه
لوهان:اوهوکی
+فکر بد نکن فقظ رو مخه
لوهان:باشه
فروشنده:خوب شما بار اولتونه میاید اینجا اما بهتون...
لوهان:میشه لطفا تمومش کنید ممکنه برای نامزدم سوء تفاهم پیش بیاد اون لبخند ژکوندش رو لبش ماسید و حالا لبخند پیروز مندانه نشست رو لبام براش یه کت و شلوار مشکی انتخاب کردم یجورایی به لباس خودمم میومد رفت پرو کرد بهش میخورد و دوسش داشت خریدش و باهم زدید از مغازه بیرون تو رفتی پیکار خودت اونم رفت پی کار خودش😂
ادامه دارد❤️
۸.۷k
۱۳ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.