(☆اون مال منه☆) پارت ¹²
صدای تیر اومد
ا/ت: جییییییییییغ
اجوما سکته رو زد😂
ا/ت: کشتیش؟(با داد)
کوک: ا/ت اون داشت گولت میزد. بعد از اینکه میخواست تورو بکشه منو خانواده ام رو هم میکشید. من به خواطر جون تو و خودم و خانواده ام کشتمش
دوباره صدای تیر اومد (این دفعه کوک دوباره زد به تهیونگ که دیگه زنده نشه😂)
ا/ت: بسه دیگه کشتیش
ناگهان صدای ماشین پلیس اومد
کوک: واااای زود باش فرار کنیم ا/ت
ا/ت: پلیس چی میگه این وسط
کوک: یادم نبود تهیونگ توی خونش پر دوربین و از این چیزاست
ا/ت: میمردی اینو زود تر یادت میومد؟
کوک: حییییییی
ا/ت: راستی تو گفتی که مافیایی؟
کوک: بعدا برات توضیح میدم
ا/ت: کوک یعنی تو چیز به این بزرگی ازم پنهان میکردی؟
کوک: بیبی میگم بهت
پلیس داشت میومد که کوک دست ا/ت رو گرفت و سریع رفتن توی یکی از اتاقایی که میشد از پنجره فرار کرد
ا/ت: کوک فاصله اش زیاده من میترسم
کوک: نترس خوشگل من اگه بیوفتی میگیرمت
ا/ت پرید و افتاد تو بغل کوک
کوک: بیب میشه همین جوری تو بغلم بمونی؟
ا/ت: کوک پلیس دنبالمونه اون وقت تو میخوای جایی که دقیقا الان برای ما خیلی خطرناکه تو بغلت باشم(یکمی داد)
کوک: اوکی اوکی ولی وقتی رسیدیم خونه باید حسابی بشورمت چون اون عوضی بهت دست زده
ا/ت:........خیل خوب باشه فقط جون هرکی دوست داری فقط بیا بریم
کوک: اوک بیب
پرش زمانی به وقتی که ا/ت و کوک به خونه رسیدن
ا/ت: واااای خدا بالاخره رسیدیم(خودشو انداخت رو تخت)
کوک: اره (رفت رو ا/ت خیمه زد)
ا/ت: میگم حالا چی میشه؟ پلیس اگه پیدامون کنه چه اتفاقی میوفته؟
کوک: هیسسسس درمورد چیز هایی که گذشته حرف نزن
ا/ت: با.....شه
ا/ت: جییییییییییغ
اجوما سکته رو زد😂
ا/ت: کشتیش؟(با داد)
کوک: ا/ت اون داشت گولت میزد. بعد از اینکه میخواست تورو بکشه منو خانواده ام رو هم میکشید. من به خواطر جون تو و خودم و خانواده ام کشتمش
دوباره صدای تیر اومد (این دفعه کوک دوباره زد به تهیونگ که دیگه زنده نشه😂)
ا/ت: بسه دیگه کشتیش
ناگهان صدای ماشین پلیس اومد
کوک: واااای زود باش فرار کنیم ا/ت
ا/ت: پلیس چی میگه این وسط
کوک: یادم نبود تهیونگ توی خونش پر دوربین و از این چیزاست
ا/ت: میمردی اینو زود تر یادت میومد؟
کوک: حییییییی
ا/ت: راستی تو گفتی که مافیایی؟
کوک: بعدا برات توضیح میدم
ا/ت: کوک یعنی تو چیز به این بزرگی ازم پنهان میکردی؟
کوک: بیبی میگم بهت
پلیس داشت میومد که کوک دست ا/ت رو گرفت و سریع رفتن توی یکی از اتاقایی که میشد از پنجره فرار کرد
ا/ت: کوک فاصله اش زیاده من میترسم
کوک: نترس خوشگل من اگه بیوفتی میگیرمت
ا/ت پرید و افتاد تو بغل کوک
کوک: بیب میشه همین جوری تو بغلم بمونی؟
ا/ت: کوک پلیس دنبالمونه اون وقت تو میخوای جایی که دقیقا الان برای ما خیلی خطرناکه تو بغلت باشم(یکمی داد)
کوک: اوکی اوکی ولی وقتی رسیدیم خونه باید حسابی بشورمت چون اون عوضی بهت دست زده
ا/ت:........خیل خوب باشه فقط جون هرکی دوست داری فقط بیا بریم
کوک: اوک بیب
پرش زمانی به وقتی که ا/ت و کوک به خونه رسیدن
ا/ت: واااای خدا بالاخره رسیدیم(خودشو انداخت رو تخت)
کوک: اره (رفت رو ا/ت خیمه زد)
ا/ت: میگم حالا چی میشه؟ پلیس اگه پیدامون کنه چه اتفاقی میوفته؟
کوک: هیسسسس درمورد چیز هایی که گذشته حرف نزن
ا/ت: با.....شه
۵۰.۳k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.