(☆اون مال منه☆) پارت ¹¹
ا/ت ویو
چشام رو باز کردم و دیدم توی یکی از اتاقای یه قصر هستم. قصره خیلی خوشگل بود. با صدایی اروم گفتم کاشکی همچین قصری مال من بود که یکی بهم گفت همین الانم مال توعه بیبی.
ا/ت: تو......تو کی هستی؟
تهیونگ: منو نشناختی؟ منم تهیونگ
ا/ت: ا.....ام...امکان.....ن...نداره
تهیونگ: چی امکان نداره دارم میگم خودمم
ا/ت: اما تهیونگ مرده جلوی خودم خودشو کشت
تهیونگ: همش الکی بود.
ا/ت: اما چرا اینکارو کردی؟
تهیونگ: ا/ت من عاشقتم ولی نمیتونم پیشت باشم. اینکارو کردم به خواطر اینکه تورو برای همیشه برای خودم بکنم.
ا/ت: فک میکنی کوک بفهمه چیکارت میکنه؟
تهیونگ: اونش برای من مهم نیست برای من مهم اینه که تو پیشم باشی
و تهیونگ روی ا/ت خیمه زد که یهوووووووووو صدای در اومد
ا/ت: صدای چی بود؟
تهیونگ: نگران نباش بیبی فقط داشتی میومدی سمت جنگل کسی دنبالت نکرد؟
ا/ت: نمیدونم
که ناگهان صدای عربده ی کوک اومد
کوک: اهای تهیونگ کجایی؟ عوضی ا/ت کجاست؟(عربده)
اجوما: اهای اقا چرا داد میزنی؟ با ارباب کار داری؟
کوک: ا/ت صدام رو میشنوی؟ میدونی چرا تهیونگ رو از تو دور میکنم؟ چون اون پدر و مادرتو کشته و میخواد تورو هم بکشه. میدونی چرا میخواد تورو بکشه؟ چون تو عشق منی و من.....من.....یه مافیام چون دوست دختر خودشو کشتم میخواد حالا تورو از من دور کنه و بکشتت
ا/ت: تهیونگ کوک داره چی میگه؟ همش راسته؟
تهیونگ: نه عزیزم داره به ما حسودی میکنه ولش کن
ا/ت: تهیونگ تو پدر و مادر منو کشتی؟ برای چی؟
تهیونگ: کوک خفه شو
ناگهان صدای تیر اومد
شرط: ⁶ تا لایک ³ تا کامنت
چشام رو باز کردم و دیدم توی یکی از اتاقای یه قصر هستم. قصره خیلی خوشگل بود. با صدایی اروم گفتم کاشکی همچین قصری مال من بود که یکی بهم گفت همین الانم مال توعه بیبی.
ا/ت: تو......تو کی هستی؟
تهیونگ: منو نشناختی؟ منم تهیونگ
ا/ت: ا.....ام...امکان.....ن...نداره
تهیونگ: چی امکان نداره دارم میگم خودمم
ا/ت: اما تهیونگ مرده جلوی خودم خودشو کشت
تهیونگ: همش الکی بود.
ا/ت: اما چرا اینکارو کردی؟
تهیونگ: ا/ت من عاشقتم ولی نمیتونم پیشت باشم. اینکارو کردم به خواطر اینکه تورو برای همیشه برای خودم بکنم.
ا/ت: فک میکنی کوک بفهمه چیکارت میکنه؟
تهیونگ: اونش برای من مهم نیست برای من مهم اینه که تو پیشم باشی
و تهیونگ روی ا/ت خیمه زد که یهوووووووووو صدای در اومد
ا/ت: صدای چی بود؟
تهیونگ: نگران نباش بیبی فقط داشتی میومدی سمت جنگل کسی دنبالت نکرد؟
ا/ت: نمیدونم
که ناگهان صدای عربده ی کوک اومد
کوک: اهای تهیونگ کجایی؟ عوضی ا/ت کجاست؟(عربده)
اجوما: اهای اقا چرا داد میزنی؟ با ارباب کار داری؟
کوک: ا/ت صدام رو میشنوی؟ میدونی چرا تهیونگ رو از تو دور میکنم؟ چون اون پدر و مادرتو کشته و میخواد تورو هم بکشه. میدونی چرا میخواد تورو بکشه؟ چون تو عشق منی و من.....من.....یه مافیام چون دوست دختر خودشو کشتم میخواد حالا تورو از من دور کنه و بکشتت
ا/ت: تهیونگ کوک داره چی میگه؟ همش راسته؟
تهیونگ: نه عزیزم داره به ما حسودی میکنه ولش کن
ا/ت: تهیونگ تو پدر و مادر منو کشتی؟ برای چی؟
تهیونگ: کوک خفه شو
ناگهان صدای تیر اومد
شرط: ⁶ تا لایک ³ تا کامنت
۲۸.۷k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.