《☆اون مال منه☆》پارت ¹⁰
تهیونگ اصلحه رو از تو کتش دراورد و رفت سمت ا/ت و روی سرش گذاشت.
تهیونگ: اگر من نمیتونم با ا/ت باشم پس نمیزارم هیچ کدومتون با ا/ت باشید.
کوک: هووو تهیونگ اصلحه رو از روی سر عشقم بردار
تهیونگ: هههه (خنده) باشه بشین تا اصلحه رو از روی سر عشقت بردارم
کوک: مگه تو ا/ت رو دوست نداری؟ پس چرا میخوای اونو بکشی؟کسی که نمیزاره با ا/ت باشی منم پس منو باید بکشی ا/ت رو ول کن
تهیونگ: خودتو بکشم؟ نچ میخوام داغ دار شدنت رو ببینم و لذت ببرم
دوست دخترای اعضا همه ترسیدن و از اونجا رفتن.
ا/ت: تهیونگ خواهش میکنم به خودت بیا
تهیونگ: ا/ت عشقم من الان به خودم هستم
کوک: تهیونگ اصلحه رو از رو سرش بردار
تهیونگ: خب ا/ت خانم میخوام یه سوالی ازت بپرسم
کوک: تهیونگ خفه شو با ا/ت حرف نزن
اعضا هم که اینجا نمیدونم چیکار میکنن فقط اومدن برای تماشا😒😂
تهیونگ: ا/ت بهم بگو ببینم تو منو دوست داری یا کوک
ا/ت: تهیونگ لط.........( تهیونگ میپره وسط حرفش)
تهیونگ: هیسسسس حرف اضافه نباشه فقط جواب سوالم رو بده
کوک: معلومه منو دوست داره اسکل خودت چی فکر میکنی تو رو سرش اصلحه گذاشتی و میخوای بکشیش
تهیونگ: تو خفه
ا/ت: ک.....کو....ک
تهیونگ: هااااا؟ پس اون همه میخواستم خوشحالت کنم و نزارم کسی اعذیتت کنه جوابش این میشه. کسی که باید کشته بشه منم نه تو ا/ت ببخشید که رو سرت اصلحه گذاشتم.( در این لحظه تهیونگ به خودش شلیک کرد)
ا/ت: نههههههههه
قیافه ی کوک و اعضا😨
خون همه جارو فرا گرفته بود.
پرش زمانی به فردا صبح
کوک: ا/ت؟
ا/ت: ......
کوک: ا/ت؟
ا/ت: ......
کوک: ا/ت عزیزم حالت خوبه؟ از دیشب یه کلمه هم حرف نزدی
ا/ت: کجا تهیونگ رو خاک کردین؟
کوک: چطور؟
ا/ت: بگو
کوک: نزدیک ترین جنگل به خونه
ا/ت بلند میشه تا سوار ماشین بشه و بره که کوک دستش رو میگیره
کوک: کجا میخوای بری عزیزم؟
ا/ت: میرم زود برمیگردم
کوک: کجا؟
ا/ت: پیش دوستم
کوک: پس چرا تا گفتم تهیونگ رو کجا خاک کردم یادت اومد که بری پیش دوستت؟
ا/ت: کوک گیر نده میرم زود برمیگردم
کوک: اوک
ا/ت از خونه زد بیرون و رفت سمت نزدیک ترین جنگل که تهیونگ رو همونجا خاک کرده بودن. کوک هم شک کرده بود برا همون دنبال ا/ت کرد تا ببینه کجا میره
ویو ا/ت
رسیدم به نزدیک ترین جنگل و دنبال جایی که تهیونگ رو چال کردن میگشتم.هرچی گشتم چیزی پیدا نکردم. در همین لحظه که داشتم دنبال قبر تیهونگ میگشتم ناگهان یکی منو گرفت و گفت: دنبال من میگردی؟ و بعدش چشام سیاهی رفت و چیزی نفهمیدم.
شرط برا پارت بعد: ⁵ لایک ³ کامنت😇
تهیونگ: اگر من نمیتونم با ا/ت باشم پس نمیزارم هیچ کدومتون با ا/ت باشید.
کوک: هووو تهیونگ اصلحه رو از روی سر عشقم بردار
تهیونگ: هههه (خنده) باشه بشین تا اصلحه رو از روی سر عشقت بردارم
کوک: مگه تو ا/ت رو دوست نداری؟ پس چرا میخوای اونو بکشی؟کسی که نمیزاره با ا/ت باشی منم پس منو باید بکشی ا/ت رو ول کن
تهیونگ: خودتو بکشم؟ نچ میخوام داغ دار شدنت رو ببینم و لذت ببرم
دوست دخترای اعضا همه ترسیدن و از اونجا رفتن.
ا/ت: تهیونگ خواهش میکنم به خودت بیا
تهیونگ: ا/ت عشقم من الان به خودم هستم
کوک: تهیونگ اصلحه رو از رو سرش بردار
تهیونگ: خب ا/ت خانم میخوام یه سوالی ازت بپرسم
کوک: تهیونگ خفه شو با ا/ت حرف نزن
اعضا هم که اینجا نمیدونم چیکار میکنن فقط اومدن برای تماشا😒😂
تهیونگ: ا/ت بهم بگو ببینم تو منو دوست داری یا کوک
ا/ت: تهیونگ لط.........( تهیونگ میپره وسط حرفش)
تهیونگ: هیسسسس حرف اضافه نباشه فقط جواب سوالم رو بده
کوک: معلومه منو دوست داره اسکل خودت چی فکر میکنی تو رو سرش اصلحه گذاشتی و میخوای بکشیش
تهیونگ: تو خفه
ا/ت: ک.....کو....ک
تهیونگ: هااااا؟ پس اون همه میخواستم خوشحالت کنم و نزارم کسی اعذیتت کنه جوابش این میشه. کسی که باید کشته بشه منم نه تو ا/ت ببخشید که رو سرت اصلحه گذاشتم.( در این لحظه تهیونگ به خودش شلیک کرد)
ا/ت: نههههههههه
قیافه ی کوک و اعضا😨
خون همه جارو فرا گرفته بود.
پرش زمانی به فردا صبح
کوک: ا/ت؟
ا/ت: ......
کوک: ا/ت؟
ا/ت: ......
کوک: ا/ت عزیزم حالت خوبه؟ از دیشب یه کلمه هم حرف نزدی
ا/ت: کجا تهیونگ رو خاک کردین؟
کوک: چطور؟
ا/ت: بگو
کوک: نزدیک ترین جنگل به خونه
ا/ت بلند میشه تا سوار ماشین بشه و بره که کوک دستش رو میگیره
کوک: کجا میخوای بری عزیزم؟
ا/ت: میرم زود برمیگردم
کوک: کجا؟
ا/ت: پیش دوستم
کوک: پس چرا تا گفتم تهیونگ رو کجا خاک کردم یادت اومد که بری پیش دوستت؟
ا/ت: کوک گیر نده میرم زود برمیگردم
کوک: اوک
ا/ت از خونه زد بیرون و رفت سمت نزدیک ترین جنگل که تهیونگ رو همونجا خاک کرده بودن. کوک هم شک کرده بود برا همون دنبال ا/ت کرد تا ببینه کجا میره
ویو ا/ت
رسیدم به نزدیک ترین جنگل و دنبال جایی که تهیونگ رو چال کردن میگشتم.هرچی گشتم چیزی پیدا نکردم. در همین لحظه که داشتم دنبال قبر تیهونگ میگشتم ناگهان یکی منو گرفت و گفت: دنبال من میگردی؟ و بعدش چشام سیاهی رفت و چیزی نفهمیدم.
شرط برا پارت بعد: ⁵ لایک ³ کامنت😇
۵۰.۳k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.