فیک چرا تو

#فیک: چرا تو؟
       پارت نود و دو☆

دایانا: هعیی یونا وایسا منم بیام*دوییدن*
یونا:[وایی تو چرا اومدییی]*وایسادن*
دایانا: اومم میگم میخای بیای خونمون؟
یونا: آه ببخشید ولی من کار دارم نمیتونم بیام....
دایانا: خب پس عب نداره منم بیام؟
یونا: ببخشید باشه برای دفعه دیگه فعلا خدافظ*سریع میدوعه میره*
دایانا: یه چیزی مشکوک میزنه هاا*چشاشو کوچیک میکنه*
°یونا میرسه به کافه°
یونا: الاناس که بیاد عیبابا.... ببخشید آقا
گارسون: چیزی میل دارید؟
یونا: 2تا آیس پک شکلاتی....
گارسون: بله حتما... فقط اگه کناریتون خیلی طولش داد بگین تا آیس پک هارو بعد بیارم
یونا: آه فک کنم الاناس که بیاد
گارسون: باشه کاری داشتین درخدمتم
°گارسون میره°
10° دقیقه بعد°
یونا: چرااا نیومد پس.... هوففف
لِئو: ببخشید.... ببخشید... خیلی طول کشید*نفس نفس زدن*
یونا: کجایی تو.... میدونی چندبار گارسون اومدو رف؟
لِئو: ببخشید واقعا.....
یونا: فداسرت.... الان آیس پک شکلاتی هامونو میارن
لِئو: خب روز اول چطور بود؟
یونا: میدونییی.... داشتم به این فک میکردم که زمانی که باهم اشنا شدیم تو همسن الان من بودی و خیلی کوچولو نبودم؟
لِئو: بیخیال بابا یه جوری میگی انگار الان بزرگی
یونا: یااااـ..... تازه چند نفر سعی کردن مخمو بزنن*از عمد میگه*
لِئو: چـ.....*سرفه*
یونا: حالت خوبه؟*نگران*
لِئو:چی گفتییییی....... پاشو پاشو باید بریمـ
یونا: کجا؟
+یااا فک کردی الان چیزی از گلوو پایین میره؟
_چرا نباید بره؟*لبخند ریز*
+بیخیال اذیت نکن..... آدرس خونشو بده
_خونه کی؟ لِئو بسهه بیا بخور میدونی چقد منتظرت بودم*داره غشش میکنه*
+یونا داری شوخی میکنی دیگه؟
_آخه برا چی باید الکی بگمم.... درضمن یه جوری میگی انگار زشتمو امکان نداره کسـ
+آیششش(فحش) واقعاکـ..... تو خودتو تو آیینه میبینی؟