تک پارتی
تک پارتی
💓🛑💗نیمه گم شدم 💓💗🛑
مثبت ۱۸
{ولی خودم کمترم که دارم مینویسم
دوست نداشتی نخون بیب،}
ویو ات
یه روز خسته کننده دیگه اوووف
تو شرکت بودم کارامو انجام دادم دستور دادم ماشینمو آماده کنن
رفتم پایین
یکی دستشو گذاشت رو دهنم
محکم گرفت جیغ زدم که
لبشو گذاشت تو لبام
محکم برآید استایل بغلم کرد
نمیزاشت نفس بکشم انداختتم تو ماشین دستمو بست
ات: اشغالللل تو کییی
جیمین: بیبی بچه های ایندمون ناراحت میشنا یواش
ات: جی...مین....
جیمین سریع حرکت کرد رسید اتو سریع برآید استایل بغل کرد و رفت به سمت طبقه بالا
انداختتش رو تخت
جیمین: بیبی آروم باش
دستاشو بست به لبه تخت
لباسشو در آورد
رفت سمت کمد
ات: چیکار میکنی؟؟؟
جیمین با یه ساک اومد
ات: اون اون.....
دریلرو ( یه ابزار *جن....سی)
وارد پاش کرد
یه بوسه کوتاهی رو لباش زد
جیمین : هانی تا وقتی که میام قشنگ خیس شده باشیا
ات: لعنت بهت پارک جیمین
جیمین: نچ نچ بیبی تنبیه بیشتر
ات: گوه خوردم
ات: لعنتی خیلی درد داشت این چی بود همش احساس عرق میکردم بدنم تحریک شده بود این دستگاه لامصب
منو تحریک میکنه دردشم زیاده
اووووففف
جیمین: بیب من اومدم
هنوز کامل خیس نشدی که لامصب تحریکم میکنی
ات: لعنتتتییییی درش. بیار هققققق....
جیمین : بیب دیگه تنبیه شروع میشه ( آب شدم تا نوشتم)
تیغ و آورد
ات: جیمین تووو
جیمین: خونتو میخوام بیبی من خون آشامم یادت رفته نفسم؟
ات: جیمین
جیمین سریع رفت لب ات با تیغ زد اما جالب این بود ات لذت میبرد
خوب شروع ********
جیمین رفت سراغ خون لبای ات همشونو خورد شروع کرد به مک زدن
یه مارک بزرگی رو لبش ایجاد کرد
رفت سراغ کلش یه بوسه ای گذاشت رفتم لباسشو از تنش پاره کرد
شونشو مارک زد
ات: اهههه لعنتی
جیمین : ددییییی بگی بهتره بیب وگرنه بدتر میکنم
ات: لعنتتتتت دددییی
جیمین رفت سراغ شکم تخت ات یه بوسه ای اونجا زد و گاز کوچیکی گرفت
ات: جیغغ
رفت سراغ *س.....ی.....ن....ش
اونجارم یه مارک زد و میمالید
رفت سراغ پایین تنم روی رونم یه زد
ات: اههه ددی
جیمین: رفت رو لبش به بوسه وحشیانه زد
جیمین: آماده ای ببیبی
ات: میترسم اولین بارمه
جیمین : یه لبخند زد و پایین تنشو بوسید
عاممم شروع کنیم
تنظیم کرد و شروع کرد به کوبیدن
ات: لعنتتتتیی بستههه تمومممش کن
جیمین : خیلی تنگی بیبی فاککککک
ات: لعنننت بهتتتت پارککک
بعد چند دقیقه
ات: تند تررررر
جیمین و ات ارضا شدن رفتن تو حموم و تو اونجا هم ادامه دادن
و تو بغل هم خوابیدن 😁😁😁🖤😁
خجالت کشیدم نوشتممممممم
🥲
💓🛑💗نیمه گم شدم 💓💗🛑
مثبت ۱۸
{ولی خودم کمترم که دارم مینویسم
دوست نداشتی نخون بیب،}
ویو ات
یه روز خسته کننده دیگه اوووف
تو شرکت بودم کارامو انجام دادم دستور دادم ماشینمو آماده کنن
رفتم پایین
یکی دستشو گذاشت رو دهنم
محکم گرفت جیغ زدم که
لبشو گذاشت تو لبام
محکم برآید استایل بغلم کرد
نمیزاشت نفس بکشم انداختتم تو ماشین دستمو بست
ات: اشغالللل تو کییی
جیمین: بیبی بچه های ایندمون ناراحت میشنا یواش
ات: جی...مین....
جیمین سریع حرکت کرد رسید اتو سریع برآید استایل بغل کرد و رفت به سمت طبقه بالا
انداختتش رو تخت
جیمین: بیبی آروم باش
دستاشو بست به لبه تخت
لباسشو در آورد
رفت سمت کمد
ات: چیکار میکنی؟؟؟
جیمین با یه ساک اومد
ات: اون اون.....
دریلرو ( یه ابزار *جن....سی)
وارد پاش کرد
یه بوسه کوتاهی رو لباش زد
جیمین : هانی تا وقتی که میام قشنگ خیس شده باشیا
ات: لعنت بهت پارک جیمین
جیمین: نچ نچ بیبی تنبیه بیشتر
ات: گوه خوردم
ات: لعنتی خیلی درد داشت این چی بود همش احساس عرق میکردم بدنم تحریک شده بود این دستگاه لامصب
منو تحریک میکنه دردشم زیاده
اووووففف
جیمین: بیب من اومدم
هنوز کامل خیس نشدی که لامصب تحریکم میکنی
ات: لعنتتتییییی درش. بیار هققققق....
جیمین : بیب دیگه تنبیه شروع میشه ( آب شدم تا نوشتم)
تیغ و آورد
ات: جیمین تووو
جیمین: خونتو میخوام بیبی من خون آشامم یادت رفته نفسم؟
ات: جیمین
جیمین سریع رفت لب ات با تیغ زد اما جالب این بود ات لذت میبرد
خوب شروع ********
جیمین رفت سراغ خون لبای ات همشونو خورد شروع کرد به مک زدن
یه مارک بزرگی رو لبش ایجاد کرد
رفت سراغ کلش یه بوسه ای گذاشت رفتم لباسشو از تنش پاره کرد
شونشو مارک زد
ات: اهههه لعنتی
جیمین : ددییییی بگی بهتره بیب وگرنه بدتر میکنم
ات: لعنتتتتت دددییی
جیمین رفت سراغ شکم تخت ات یه بوسه ای اونجا زد و گاز کوچیکی گرفت
ات: جیغغ
رفت سراغ *س.....ی.....ن....ش
اونجارم یه مارک زد و میمالید
رفت سراغ پایین تنم روی رونم یه زد
ات: اههه ددی
جیمین: رفت رو لبش به بوسه وحشیانه زد
جیمین: آماده ای ببیبی
ات: میترسم اولین بارمه
جیمین : یه لبخند زد و پایین تنشو بوسید
عاممم شروع کنیم
تنظیم کرد و شروع کرد به کوبیدن
ات: لعنتتتتیی بستههه تمومممش کن
جیمین : خیلی تنگی بیبی فاککککک
ات: لعنننت بهتتتت پارککک
بعد چند دقیقه
ات: تند تررررر
جیمین و ات ارضا شدن رفتن تو حموم و تو اونجا هم ادامه دادن
و تو بغل هم خوابیدن 😁😁😁🖤😁
خجالت کشیدم نوشتممممممم
🥲
۲۱.۷k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.