دلسوز صابر
بانو "دلسوز شیخ صابر" (بە کُردی: دڵسۆز شێخ سابیر - به انگلیسی: Dilsoz Sabir) مشهور به "دلسوز صابر"، شاعر کُرد زبان که اکنون ساکن فردریکستاد نروژ است.
◇ نمونهی شعر:
(۱۱)
من قلهای سر به فلک کشیدهام،
خویشتندار و سربلند و سرکش!
که در پیشگاه هیچ دشت پستی،
سر به خاک نخواهم زد.
منم که در چهار فصل سال
با وجود زیبای خود،
به زندگی جلال و جمال میبخشم..
(۱۲)
خستگی، هرچه قدر هم تقلا کند
نمیتواند چشمهایم را کم سو کند و
پاهایم را بلرزاند و
دستانم را ناتوان و
زانوهایم را خم کند!
آری، من اینچنینم!
من آبم، رودم!
که یکسره میروم...
(۱۳)
زندگی جنگ است!
و انسان دانا،
سربازی شجاع و بیباک است.
(۱۴)
دیگر نمیخواهم چیزی از
عشق و دوست داشتن بنویسم.
زیرا لیاقت نداشت آن شخصی
که خودم را برایش فراموش کرده و
دل به او سپرده بودم.
(۱۵)
سالها پی در پی میگذرند،
روز به روز از عمر و جوانیام هم گذشت و
چشم انتظاری تاب و توانم را گرفت،
ولی دریغا که خبری از آمدنت نشد...
شعر: #دلسوز_صابر
ترجمه به فارسی: #زانا_کوردستانی
◇ نمونهی شعر:
(۱۱)
من قلهای سر به فلک کشیدهام،
خویشتندار و سربلند و سرکش!
که در پیشگاه هیچ دشت پستی،
سر به خاک نخواهم زد.
منم که در چهار فصل سال
با وجود زیبای خود،
به زندگی جلال و جمال میبخشم..
(۱۲)
خستگی، هرچه قدر هم تقلا کند
نمیتواند چشمهایم را کم سو کند و
پاهایم را بلرزاند و
دستانم را ناتوان و
زانوهایم را خم کند!
آری، من اینچنینم!
من آبم، رودم!
که یکسره میروم...
(۱۳)
زندگی جنگ است!
و انسان دانا،
سربازی شجاع و بیباک است.
(۱۴)
دیگر نمیخواهم چیزی از
عشق و دوست داشتن بنویسم.
زیرا لیاقت نداشت آن شخصی
که خودم را برایش فراموش کرده و
دل به او سپرده بودم.
(۱۵)
سالها پی در پی میگذرند،
روز به روز از عمر و جوانیام هم گذشت و
چشم انتظاری تاب و توانم را گرفت،
ولی دریغا که خبری از آمدنت نشد...
شعر: #دلسوز_صابر
ترجمه به فارسی: #زانا_کوردستانی
۷۲۷
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.