دلسوز صابر
بانو "دلسوز شیخ صابر" (بە کُردی: دڵسۆز شێخ سابیر - به انگلیسی: Dilsoz Sabir) مشهور به "دلسوز صابر"، شاعر کُرد زبان که اکنون ساکن فردریکستاد نروژ است.
◇ نمونهی شعر:
(۱۶)
حجم دلنگرانیهایم چنان زیاد است
که هیچ شانهای یارای تحملش را نیست،
و نه دستی دارم که با هر بهانه،
اشکهای پر از دردم را پاک کند.
(۱۷)
چرا چنین میکنی؟!
نکن! وگرنه صفحه به صفحهی دفتر زندگیمان را
پاره خواهم کرد.
تمام روزهای با هم بودنمان را
ثانیه به ثانیه از هم خواهم پاشید.
چرا چنین میکنی؟!
دلچرکینم کنی،
از آن ساعتی که تو را شناختم
از خودم و خودت
از عشق و دوست داشتن بیزارت خواهم شد...
(۱۸)
خدا چگونه از شیطان بیزار شد؟!
من هم آنگونه متنفرم از دروغهایت،
این را من به او گفتم...
(۱۹)
چقدر از مردن میترسم!
اما نه از مردن و مرگ بعد از زندگی،
بلکه ترس من از زندگی کردن بیتوست،
همان مرگ واقعی...
(۲۰)
ساده و سپید و پاک
همچون دانهای برف
به ظرافت و نرمی
بر لبهایت خواهم نشست،
تا با نفسهایت آب شوم...
شعر: #دلسوز_صابر
ترجمه به فارسی: #زانا_کوردستانی
◇ نمونهی شعر:
(۱۶)
حجم دلنگرانیهایم چنان زیاد است
که هیچ شانهای یارای تحملش را نیست،
و نه دستی دارم که با هر بهانه،
اشکهای پر از دردم را پاک کند.
(۱۷)
چرا چنین میکنی؟!
نکن! وگرنه صفحه به صفحهی دفتر زندگیمان را
پاره خواهم کرد.
تمام روزهای با هم بودنمان را
ثانیه به ثانیه از هم خواهم پاشید.
چرا چنین میکنی؟!
دلچرکینم کنی،
از آن ساعتی که تو را شناختم
از خودم و خودت
از عشق و دوست داشتن بیزارت خواهم شد...
(۱۸)
خدا چگونه از شیطان بیزار شد؟!
من هم آنگونه متنفرم از دروغهایت،
این را من به او گفتم...
(۱۹)
چقدر از مردن میترسم!
اما نه از مردن و مرگ بعد از زندگی،
بلکه ترس من از زندگی کردن بیتوست،
همان مرگ واقعی...
(۲۰)
ساده و سپید و پاک
همچون دانهای برف
به ظرافت و نرمی
بر لبهایت خواهم نشست،
تا با نفسهایت آب شوم...
شعر: #دلسوز_صابر
ترجمه به فارسی: #زانا_کوردستانی
۶۶۲
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.