"عشق مافیایی من"
"عشق مافیایی من"
p46
_داشتم میگفتم
_اگه فک میکنی به خاطر این غلطات این جایی سخت در اشتباهی....اگه به این بود تا الان باید صد بار زیر شکنجه مرده بودی..الان اینجایی به خاطر...
یونگی مکث کرد تا نفسی بگیره
_به خاطر قلدری ای که براش کردی و پاپوش که میخاستی براش درست کنی
ات ویو
ابروهام از تعجب بالا پرید نگاهی موشکافانه به هانیول انداختم که با چشای گردو وحشت زده به ارباب چشم دوخته بود
من من کنان گفت
&در..در..مو.....رد چی.ح..حرف میزنین...ارباب؟
صدای پوزخند ارباب باعث شد بین بازوهاش بلرزم
انگار که یونگی متوجه شده باشه حلقه دور بازو هامو بیشتر کرد الان کاملا بدنمون مماس همدیگه بود
_یعنی نمیدونی؟
لحنش تمسخر آمیز بود
_چرا ...چرا..میدونی ..قضیه گم شدن ساعت مچی بنده و درخواست شما رزرو اتاق از ات....
_تا اینجا دیگه بسه ....بقیه نمایشو رو قرار خانم کیم اجرا کنن
موشکافانه به سمتش چرخیدم
p46
_داشتم میگفتم
_اگه فک میکنی به خاطر این غلطات این جایی سخت در اشتباهی....اگه به این بود تا الان باید صد بار زیر شکنجه مرده بودی..الان اینجایی به خاطر...
یونگی مکث کرد تا نفسی بگیره
_به خاطر قلدری ای که براش کردی و پاپوش که میخاستی براش درست کنی
ات ویو
ابروهام از تعجب بالا پرید نگاهی موشکافانه به هانیول انداختم که با چشای گردو وحشت زده به ارباب چشم دوخته بود
من من کنان گفت
&در..در..مو.....رد چی.ح..حرف میزنین...ارباب؟
صدای پوزخند ارباب باعث شد بین بازوهاش بلرزم
انگار که یونگی متوجه شده باشه حلقه دور بازو هامو بیشتر کرد الان کاملا بدنمون مماس همدیگه بود
_یعنی نمیدونی؟
لحنش تمسخر آمیز بود
_چرا ...چرا..میدونی ..قضیه گم شدن ساعت مچی بنده و درخواست شما رزرو اتاق از ات....
_تا اینجا دیگه بسه ....بقیه نمایشو رو قرار خانم کیم اجرا کنن
موشکافانه به سمتش چرخیدم
۳.۹k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.