عشق مافیایی من

"عشق مافیایی من"

p45

با کنجکاوی منتظر بقیه حرفش شدم که ادامه داد
_این خانم نیمچه متشخصی که جلوته لی هانیوله
بنده اولش فک کردم که ایشون فقط به عنوان یه خدمتکار اینجا کار میکنن دیدم انگار ما بین این بشور و بساب و پخت و پز یه چیزایی از وسایل این عمارت کش میره میفروشه یا بخوام خلاصه بگم دزدی میکنه
هانیول با گستاخی سرش بلند کرد گفت
&میدونم این اراجیف اون پیرزنه سگ سفت گفته باید خدمت ارباب عرض کنم که اون پیرزن عفریته با من پدر کشتی داره این چرت و پرتا هم چاخانه همشون که منو به چشه شما بد کنه
یونگی عصبی سرشو از شونم بلند کرد و با صدای بلند غرید
_ببند در طویله رو سلیطه چش من اصن نمی بینتت که تو نگران باشی من چجوری بت نگا میکنم...درضمن
الان تن صداش کمی اومده بود پایین ولی همچنان خشم و جدیت تو صداش معلوم بود
_آخرین بارت باشه که وسط حرفم میپری...هنوز تعریفای گل بلبلییم ازت تموم نشده
ارباب دوباره سرشو گذاشت رو شونم نفس عمیقی کشید و صدا دار بیرونش داد
برخورد نفسای به پوست گردنم باعث مورمور شده بود
وایی عجب شبه درازی امشب چرا خاتمه پیدا نمیکنه؟!!...
با صدای بم ارباب که پشت گوشم نجوا میشد از افکارم اومدم بیرون
_داشتم میگفتم

فاقد شرایط
حمایت پلیز
دیدگاه ها (۴)

"آلبوم مشترک "last partات ویو درد زیر دلم کمی خوب شده بود و ...

"عشق مافیایی من"p46_داشتم میگفتم _اگه فک میکنی به خاطر این غ...

<عشق مافیایی من >p43یونگی جلوی پای هانیول که از شدت شکنجه رن...

"آلبوم مشترک "p29ادامه اسامت پس کامنت🙂

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط