P

P17
حلقه رو دست هم کردن بعد ا. ت دستشو گذاشت روی گونه تا و انگشتشو آورد روی لب ا. ت و لبشو گذاشت رو انگشتش ولی با اون حال بقیه مهمون ها فکر کردن واقعا همو بوسیدن وقتی جدا شدن

وقتی جدا شدیم همه دست زدن اطرافمو نگاه کردم و بابامو دیدم و داد زدم

+باباااا

بعد سمتشش دویدم ک پام ب دامن گیر کردن و خوردم زمین ک همه جا سکوتی شدن و همه گفتن هیی
اره دیگ😂
بعد بلند شدم و دوباره ب سمتش رفتم و بغلش کردمممم

+باباییی

باباش:تو لباس عروس چ قشنگ شدی

+مممنوننن

باباش :فقط جای سینت اینا زیادی باز نی

+اصلا تهیونگ گیر نداده کافیه حالا شما دیگ بیخیال

باباش:(خنده) هنو هیچ نشده غیرتی هم میشه

+ن اصلا این گاو غیرتی بشه هع مگ تو خوابم ببینم این زیادی تخس و پرو و خودخواههه

_ک من خود خواهم

+یا خداا عین جن ظاهر میشه

_بریم خونه پاره شدی

باباش:قراره زن بشی دختر بودنت ب چوخ رفت

+ا..

ته نذاشت کامل بگم ک دستشو دور کمرم حلقه کرد و گفت

_ایشون از دو روز پیش زن شدن

باباش:یا خدا قراره نوه دار شم

+هیع یعنی من چند وقت دیگ خبر بارداریم رو باید بدم نههههه

_مرگ

+وویی مامانی شدن خیلی کیوته اما نه با تو هق ایششش این پسره الدنگگگگگ

_منم دیگ یجورایی مرد حساب میشم

+اویک این مردک الدنگ ای خداااا

_أه چرا امشب همه ای خدااا یا خدااا میکننن

+فقط دوبار فکرکنم من گفتم دوبار بابام همین ک میشه

شروع کردم با دستم بشمارم ک ته گفت

_اونوقت میگ من فیلسوفم نمیدونه دوب اضافه دو چند میشه

+تو میدونی

_آره 4 میشه

+خودم میدونستم 😝

_اصلا عوففف آره تو راست میگی

+گگگگگگ

باباش: اااا این بحث تمومی نداره
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خمارییـ
#فیک
#سناریو
#بلک_پینگ
#بی_تی_اس
دیدگاه ها (۵۳)

P18+بابا این گاو بحثو ادامه میدهباباش:تو اصلا کاریش نداری+با...

P19_یسسسس+وایی کلممم_چیشدد+رفت_کجا رفتتت+سر قبرم، اسکل گیج ر...

P16 رفتم اتاقم و لباسم رو پوشیدم (اسلاید 2)بعد اومدم پایین ر...

P15+خوب من دخترم باید ناز بکشی_خوب منم آدمم احساس دارم +بیخی...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁴⁶اروم خندیدم رفتم داخل..... . . . داشتم سا...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۹

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط