" سه نفر بودند ؛
" سه نفر بودند ؛
چاقو کشیدند
فرار نکردم ... !
ایستادم
با مُشت گره کرده ... یکی از پشت محکم زد به کمرم !
تمام تنم خون شد !! "
راستش ... راستش دروغ گفتم
فقط
خواستم
با چشمان درشتت
زل بزنی ب شعرم...همین
چاقو کشیدند
فرار نکردم ... !
ایستادم
با مُشت گره کرده ... یکی از پشت محکم زد به کمرم !
تمام تنم خون شد !! "
راستش ... راستش دروغ گفتم
فقط
خواستم
با چشمان درشتت
زل بزنی ب شعرم...همین
۷۷۲
۱۱ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.