mycharmingbully
#my_charming_bully
part³³
بیخیالش شدم سرمو به سر هانا گذاشتم و خوابیدم
1 ساعت بعد
با صدای جونگکوک بیدار شدم
*جیمینا... جمن شی(آروم)
_هوم؟
*رسیدیم هانا رو بیدار کن بریم
_باشه(خواب آلود)
یهو یادم اومد به اطراف نگاه کردم لیا نبود
_جونگکوکا... انقدر برات مهم نباشه
*چی.. راجب چی حرف میزنی... تو خواب مست کردی؟(خنده)
_خفه شو دارم جدی حرف میزنم (جدی اما خواب آلود)
لبخندش محو شد
ادمه دادم
_جونگکوک... نکن اینکار رو
اون بیخیالت شده تو هم بیخیالش شو منو نگاه... لیا... مگه چشه؟ هوم..؟ اون... هم قشنگ تر از هایونه و هم عاقل تر.. مهربون تر... اون دختر خوبیه... جونگکوک
*نمیتونم جیمین اگه این هم مثل هایون...
_چرا همه رو شبیه هم میبینی؟
*چرا انقدر اثرار داری که من با لیا باشم؟
_لیا خواهرمه
*چ.. ی؟؟؟؟!!!!!
پارک لیا... بچه های سال پایینیه
یک سال کوچیکتر ولی.. عاشقته... اگه تو این مدت خواهرمو شناخته باشم... مطمئنم که دوست داره...
*من... میشه فعلاً در حد رفیق باشیم؟
_آره... بهت حق میدم... جونگکوک هیچ اجباری وجود نداره که تو بالیا باشی... ممکنه لیا تاپت نباشه... آهههه... کمرممم... بالاخره اگه لیا رو دوست نداری... بگو... اون مجبوره که باهاش کنار بیاد... هانا... هانا
+هوم؟(خواب)
_بلند شو (خسته)
+چرا؟(خواب آلو و کیوت)
_رسیدیم کیوت من
+باشه
از جامون بلند شدیم و رفتیم بیرون دم در مدرسه ماشینمو گرفتم و هانا رو سوار کردم
_میخوام بهت یه واقعیتی رو بگم
+واقعیت... چی؟
_میدونستی لیا خواهرمه...
+خواهرته... واقعاً..
_آره یعنی میشه... اوممم.. خواهر شوهرت
+خواهر شوهرم(نفهمیده)(یهو فهمید) یاااا منو تو هنوز ازدواج نکردیم که..(زدن به بازوش)
(لازمه بگم جیمین دوباره خنده فرشته ای کرد؟)
+یا منو نگاه یه بار دیگه مثل فرشته ها بخندی قول نمیدم درسته نخورمت
_جونننن
خب کجا بریم؟
+منو برسون خونم هر جا خواستی برو
_خونه من نمیای؟
+نع؟
رسیدیم دم خونه
هانا ویو
نزدیک خونه بودیم که صابخونه رو دیدم
+شیب...(جیمین دستشو گزاشت جلو دهنش)
_چته چرا فحش میدی؟
+صابخونه کی..(همچنان دستای موچی)
_ادبببب
+باشه بابا
که یهو دیدیم یه کامیون نزدیک شد و آقای هوانگ(بچه ها این یوپ نیستااااا)
به سمت در رفت و در خونه منو باز کرد
+ای گوساله رمز خونمو از کجا میدونست؟
_چیشده؟
+اجرا خونه عقب افتاده... دستت به دهنم بخوره جیغ میکشم بزار فحش بدم
_راحت باش
+فاکککک یوووو مستر هوانگگگگ
شیبالللللللل
_اهم
+واییی دستش به وسایلم بخوره
منو جیمین به هم نگاه کردیم و سریع از ماشین پیاده شدیم
ادامه دارد....
part³³
بیخیالش شدم سرمو به سر هانا گذاشتم و خوابیدم
1 ساعت بعد
با صدای جونگکوک بیدار شدم
*جیمینا... جمن شی(آروم)
_هوم؟
*رسیدیم هانا رو بیدار کن بریم
_باشه(خواب آلود)
یهو یادم اومد به اطراف نگاه کردم لیا نبود
_جونگکوکا... انقدر برات مهم نباشه
*چی.. راجب چی حرف میزنی... تو خواب مست کردی؟(خنده)
_خفه شو دارم جدی حرف میزنم (جدی اما خواب آلود)
لبخندش محو شد
ادمه دادم
_جونگکوک... نکن اینکار رو
اون بیخیالت شده تو هم بیخیالش شو منو نگاه... لیا... مگه چشه؟ هوم..؟ اون... هم قشنگ تر از هایونه و هم عاقل تر.. مهربون تر... اون دختر خوبیه... جونگکوک
*نمیتونم جیمین اگه این هم مثل هایون...
_چرا همه رو شبیه هم میبینی؟
*چرا انقدر اثرار داری که من با لیا باشم؟
_لیا خواهرمه
*چ.. ی؟؟؟؟!!!!!
پارک لیا... بچه های سال پایینیه
یک سال کوچیکتر ولی.. عاشقته... اگه تو این مدت خواهرمو شناخته باشم... مطمئنم که دوست داره...
*من... میشه فعلاً در حد رفیق باشیم؟
_آره... بهت حق میدم... جونگکوک هیچ اجباری وجود نداره که تو بالیا باشی... ممکنه لیا تاپت نباشه... آهههه... کمرممم... بالاخره اگه لیا رو دوست نداری... بگو... اون مجبوره که باهاش کنار بیاد... هانا... هانا
+هوم؟(خواب)
_بلند شو (خسته)
+چرا؟(خواب آلو و کیوت)
_رسیدیم کیوت من
+باشه
از جامون بلند شدیم و رفتیم بیرون دم در مدرسه ماشینمو گرفتم و هانا رو سوار کردم
_میخوام بهت یه واقعیتی رو بگم
+واقعیت... چی؟
_میدونستی لیا خواهرمه...
+خواهرته... واقعاً..
_آره یعنی میشه... اوممم.. خواهر شوهرت
+خواهر شوهرم(نفهمیده)(یهو فهمید) یاااا منو تو هنوز ازدواج نکردیم که..(زدن به بازوش)
(لازمه بگم جیمین دوباره خنده فرشته ای کرد؟)
+یا منو نگاه یه بار دیگه مثل فرشته ها بخندی قول نمیدم درسته نخورمت
_جونننن
خب کجا بریم؟
+منو برسون خونم هر جا خواستی برو
_خونه من نمیای؟
+نع؟
رسیدیم دم خونه
هانا ویو
نزدیک خونه بودیم که صابخونه رو دیدم
+شیب...(جیمین دستشو گزاشت جلو دهنش)
_چته چرا فحش میدی؟
+صابخونه کی..(همچنان دستای موچی)
_ادبببب
+باشه بابا
که یهو دیدیم یه کامیون نزدیک شد و آقای هوانگ(بچه ها این یوپ نیستااااا)
به سمت در رفت و در خونه منو باز کرد
+ای گوساله رمز خونمو از کجا میدونست؟
_چیشده؟
+اجرا خونه عقب افتاده... دستت به دهنم بخوره جیغ میکشم بزار فحش بدم
_راحت باش
+فاکککک یوووو مستر هوانگگگگ
شیبالللللللل
_اهم
+واییی دستش به وسایلم بخوره
منو جیمین به هم نگاه کردیم و سریع از ماشین پیاده شدیم
ادامه دارد....
- ۳.۳k
- ۲۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط