چشمای قشنگ تو

#part91
چشمای قشنگ تو✨
#دیانا
در اومدیم بیرون
مهشاد:وای خیلی قشنگن
نیکا:خیلیییی
ارسلان:کجاش قشنگ بود یکیش آستین نداش یکیش کوتاه بود اه اه اه
دیانا:نخیررر اگه میشد همه لباساشو میخریدم😂
متین:پس با یکی ازدواج کن که مزون لباس داشته باشه 😂😂😂
ارسلان:کوفت
متین:چقد ضد حال شدیییی
محراب:خیلیم قشنگ بود بهتون میومد
دیانا:فدای داداش خودم
محراب:خدانکنه
نیکا:قربون صدقه تون تموم شد بریم من گشنمه
دیانا:تموم شد بریم😂
ارسلان:اینجا بمونید برم ماشینو بیارم
همه:باشه
..........
رفتیم رستوران تا ناهار بخوریم
محراب:پایه ج ح هستید؟
همه:آره آره
محراب:خوب تا غذارو بیارن من میرم یه بطری بگیرم بیام
دیانا:بطری چرخوندم و افتاد به ارسلان و مهشاد
ارسلان:خوب تا حالا شده فکر کنی عاشق شدی ولی هوس بوده باشه؟
مهشاد:آره فکر نمیکنم عاشق شده باشم
محراب:مطمئنی؟
مهشاد:اوم
محراب:عا
چرخوندم افتاد به نیکا و متین
نیکا:واقعا دوسم داری؟
متبن:آدمی نیستم که با احساسات
خودم و دیگران بازی کنم
دوباره چرخوندم افتاد به محراب و ارسلان
محراب:کسی هست که الان عاشقش باشی اون کیه؟
ارسلان:خ.. و.. ب راستش آره
محراب:اسمش؟
ارسلان:نمیتونم بگم
#ارسلان
با سوالی که محراب پرسید استرس گرفتم دیانا که دوسم نداره و این عشق یه طرفه اس منم نمیخوام یادآوریش کنم که اذیت شه
دیانا:قانون بازیه
ارسلان:ت.. و ا.. ین جم.. عه
نیکا:جیغغغغغغغغغغغ واقعاااااا
ارسلان:چیز خوب....
مهشاد:اینجا فقط 3تا دختره منو نیکا و دیانا نیکا که زن داداشته منم که خواهرتم پس فقط میمونه دیانا
دیانا:بیاین از این بحثا بیرون یه چیزی گفت
گارسون:بفرمایید
دیانا:ممنون، چرا منو نگاه می‌کنید بخورید دیگه