چشمای قشنگ تو

#part94
چشمای قشنگ تو✨

دیانا:حالا بیا بریم تو ماشین باید بهش بگیااا
محراب:ن ن ن ن الان امادگیشو ندرممممم
دیانا:دارییییی
محراب:ن ب خــدا
دیانا: قسم نخور چون فـــــایده نداره باشه؟
محراب:اخه.......
دیانا:باشهههههههعع؟
محراب:باشه ولی وقتی رفتیم خونه
دیانا:هوففففف باشــــه
محراب: افرینننن
ارسلان: میایننننننننننننن یا نههههه
دیانا:نه😂
محراب:ن اومدیم
دیانا:عهههه
محراب:مگه مرض داری بیا بریم دیــــگه
دیانا:هعییییی باشهعع
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

#محراب
تا چند دقیقه دیگه میرسیم خونه و من باید از حسم ب مهشاد میگفتم چون دیانا ولم نمیکرد ولی چی بهش بگم بگم دوست دارم یا بگم ازت خوشم میا یا شایدم بگم زنم میشی وای ن ن ننننننننن اصلا اگه بگه ن چیییی وای خدااا اگه.....
مهشاد:محرررررررررررررااااااابببببببببببببببببب
محراب:ها.. هومم.. بلههه
مهشاد:کجایی
سه ساعتههههههه
محراب:هوم
مهشاد:ت فکر کی بودی شیطونننننن
محراب: هیچ کسی
مهشاد:باشه منم باور کردم حالا پیاده شو رسیدیم