عشق 2 Pårt
#عشق #2_Pårt
رها که فهمیده بود مثل نمایشه عین خودمبا صدای ظریفی گفت
رها:-سیلوریا هستم
اره ارواح عمشه یه جور میگه سیلوریا تا دیروز به سلیوریا میگفت سکینه
نازلی:-بسه بسه چ فاز گرفته این همه مالیده
رها:-بلخشید که زیر بنای شما خرابه
نازلی:_ گ-ه هرچی بماله بازم گ-ه
رها:-زهرمار کثافط
با شوخی خنده به سمت ماشین رفتیم لامصب ماشین نبود رخش خدا بیاموز سلطان رستم بود وای ما به ارث موند خودم ار فکرم خندم گرفت
تا رها خواست سوار بشه دادزدم
نازلی:-هویی بز نشخار کننده لخاطر دستشویی نرفتن من که نگذاشتی با اینپ بیا حالت جا بیاد
رها:-زرنزن اخه من حال ندارم
نازلی:-ببند بینم هوای تهران الوده شد
رها:-نازلی میدونی من عاشقتم
نازلی:-اره یدونه من میدونم یدونه پروین اعتصامی جون
رها پست چشم ناز کرد و نشست و شیشه رو داد پایبن و گفت
رها:-به درک وقتی دوتا پا دارم که توانایی سوار شدن دارم چرا از تو خواهش کنم
براش زبون در اوردم و اون هم متقابلا زبون در اورد و سوار شدم از پارکینگ خارج شدیم و ضبط روروشن کردم که آهنگ:
با منوببر به خونتون یا بیا به خونه ما پخش شد که از خنده کفی های ماشینو گاز زدم و عادت بد من این بود که موقع خندیدن خودمو همجا میکوبم
رها:-بنظرن صحراب حاصل دستاورد یا منو ببر به خونتون رستمو سودابه بوده
وااای من پاره شده بودم از خنده چون این محسنی گیر داده بود که فروسی رو تفصیر کنه و ذها از اون موقع تو نخ دامن پیرهن این مسئله مانده بود باید بگماین مسئله جدا از این نبود که محسنی فاز فردوسی ورداشته بود و داشت شردوسی تحویل میداد.........
#رمان
#رمانتیک
#رمان_عاشقانه
#رمان_یادت_باشد
#اردیا
#اردیا_همیشگی
#دیانا
رها که فهمیده بود مثل نمایشه عین خودمبا صدای ظریفی گفت
رها:-سیلوریا هستم
اره ارواح عمشه یه جور میگه سیلوریا تا دیروز به سلیوریا میگفت سکینه
نازلی:-بسه بسه چ فاز گرفته این همه مالیده
رها:-بلخشید که زیر بنای شما خرابه
نازلی:_ گ-ه هرچی بماله بازم گ-ه
رها:-زهرمار کثافط
با شوخی خنده به سمت ماشین رفتیم لامصب ماشین نبود رخش خدا بیاموز سلطان رستم بود وای ما به ارث موند خودم ار فکرم خندم گرفت
تا رها خواست سوار بشه دادزدم
نازلی:-هویی بز نشخار کننده لخاطر دستشویی نرفتن من که نگذاشتی با اینپ بیا حالت جا بیاد
رها:-زرنزن اخه من حال ندارم
نازلی:-ببند بینم هوای تهران الوده شد
رها:-نازلی میدونی من عاشقتم
نازلی:-اره یدونه من میدونم یدونه پروین اعتصامی جون
رها پست چشم ناز کرد و نشست و شیشه رو داد پایبن و گفت
رها:-به درک وقتی دوتا پا دارم که توانایی سوار شدن دارم چرا از تو خواهش کنم
براش زبون در اوردم و اون هم متقابلا زبون در اورد و سوار شدم از پارکینگ خارج شدیم و ضبط روروشن کردم که آهنگ:
با منوببر به خونتون یا بیا به خونه ما پخش شد که از خنده کفی های ماشینو گاز زدم و عادت بد من این بود که موقع خندیدن خودمو همجا میکوبم
رها:-بنظرن صحراب حاصل دستاورد یا منو ببر به خونتون رستمو سودابه بوده
وااای من پاره شده بودم از خنده چون این محسنی گیر داده بود که فروسی رو تفصیر کنه و ذها از اون موقع تو نخ دامن پیرهن این مسئله مانده بود باید بگماین مسئله جدا از این نبود که محسنی فاز فردوسی ورداشته بود و داشت شردوسی تحویل میداد.........
#رمان
#رمانتیک
#رمان_عاشقانه
#رمان_یادت_باشد
#اردیا
#اردیا_همیشگی
#دیانا
۲.۶k
۲۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.