جیمین: ببین بچه جون باهام کل کل نکن جون خودت وسطه و خونت
جیمین: ببین بچه جون باهام کل کل نکن جون خودت وسطه و خونت پای خودت ک دیدم صدا نمیده و پاش خونریزی داره و بازم اهمیت ندادم ک بهم گفت:بچه خودتی من بزرگم ک دستشو کشوندم و بردم ک جیغ داد میکرد و تقلا میکرد بردمش اتاق شکنجه ک دیدم زبونشو قورت داد و صدایی نمیده رنگش پریده بود و معلوم بود ترسیده ک بهش گفتم ببین اگه پاتو از گلیمت دراز تر کنی عاقبتت میرسه اینجا فهمیدی
ا.ت: ب.ب.بله چشم ک یهو پام خیلی درد کرد و یه آخی گفتم و چشمام سیاهی رفت و افتادم ولی زمین نیفتادم بغل کسی افتادم
جیمین: داشتم نصیحتش میکردم ک از شدت خونریزی و گشنگی و ترسش بیهوش شد ک داشت میفتاد گرفتمش و بردمش اتاق و پاشو از اول پانسمان کردم و صورت قرمز شده بود رو دیدم از سر سیلی ک زدم حس عجیبی بهم دست داد انگار ناراحت بودم ولی ن اه اصلا ولش کن
ا.ت ویو
وقتی بیدار شدم ساعت ۳نیمه شب بود گشنم بود اومدم بیرون اتاق از پله اومدم پایین اوف خونه نیست ک قصره دنبال آشپزخونه بودم ک به یه نفر برخورد کردم صورتمو برگردوندم یه مرد قد بلند با موهای سیاه و هیکل بزرگ و خوش قیافه حس کردم پیشش زیادی قدم کوچیکه بهم گفت:
خب لایک کنید تا پارت جدید رو بذارم و امروز دوتا پارت دیگه میذارم
ا.ت: ب.ب.بله چشم ک یهو پام خیلی درد کرد و یه آخی گفتم و چشمام سیاهی رفت و افتادم ولی زمین نیفتادم بغل کسی افتادم
جیمین: داشتم نصیحتش میکردم ک از شدت خونریزی و گشنگی و ترسش بیهوش شد ک داشت میفتاد گرفتمش و بردمش اتاق و پاشو از اول پانسمان کردم و صورت قرمز شده بود رو دیدم از سر سیلی ک زدم حس عجیبی بهم دست داد انگار ناراحت بودم ولی ن اه اصلا ولش کن
ا.ت ویو
وقتی بیدار شدم ساعت ۳نیمه شب بود گشنم بود اومدم بیرون اتاق از پله اومدم پایین اوف خونه نیست ک قصره دنبال آشپزخونه بودم ک به یه نفر برخورد کردم صورتمو برگردوندم یه مرد قد بلند با موهای سیاه و هیکل بزرگ و خوش قیافه حس کردم پیشش زیادی قدم کوچیکه بهم گفت:
خب لایک کنید تا پارت جدید رو بذارم و امروز دوتا پارت دیگه میذارم
۲.۸k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.