رمان
#رمان
#سخت_ترین_کارم
#part38
*ویو ا.ت*
صدور انگار از زیرزمین میومد بلند شدیم و رفتیم که دیدم بله سوهو و دوهون داد و هوار میکنن
ا.ت:همینش کم مونده بود که به سگ تبدیل بشید
سوهون:خودت رو با ما اشتباه نگیر
ا.ت:فک کنم چشمات ضعیفن
دوهون:ازادمون کنیددددد و الا بد میشه
هانی:ا.ت لطفا بیا کار اینا رو هم تموم کنیم
ا.ت:نظرت چیه اول یکم خوش بگذرونیم
هانی:اوکی ولی چطور
ا.ت:هانی بیا کیک بپزیم،برو ارد و شکر و تخم مرغ و وسایل لازم رو بیار
هانی:باشه
ا.ت:کبریت یادت نره
هانی:اوکی
هانی رفت و وسایل رو اورد
هانی:بفرما
ا.ت:ارد رو بده تو هم تخم مرغ رو بگیر
ارد و تخم مرغ ها رو بردیم و انداختیم روسرشون
بعدش شکر و بقیه وسایل رو هم بردیم و قشنگ کثیفشون کردیم
هانی:خوبه خمیر آماده شد الان باید بپزیمش
ا.ت:اوکی کبریت بیار
هانی:اوردم بنزین هم اوردم
ا.ت:افرین کار خوبی کردی
بنزین رو اوردیم و هانی روشون پاشید
دوهون و سوهو:نههههه نکن نههههههه نههههههه برش دار بسهههه نکننننن
بهشون محل ندادیم تفنگ رو برداشتم و به دست و پاشون شلیک کردم
هانی:کیک خوشمزه ای برای مرگ هستید
هانی هم چوپ کبریت رو روشن کرد و انداخت روشون ماهم از اتاق اومدیم بیرون
اونا همینطور داشتن میسوختن سرو صداهاشون کل خونه رو پر کرده بود
یاد آتیش سوزی پدر و مادرم افتادم بغضم ترکید و پیش هانی نشستم و گریه کردم
ا.ت:هانی بلاخره انتقاممو گرفتم،بزار ببینه...بزار ببینه..درد آتیش سوزی چطوره بزار همینطور بسوزه و به خاکستر تبدیل بشه
بره و با آتیش جهنم بسوزه(با گریه)
هانی:ا.ت اروم باش ما دیگ انتقاممونو گرفتیم تمام
ولی میدونی دلیل سوهو برا کشتن خوانوادت چی بود؟
ا.ت:اره ی روزی بزور از دهن دوهون کشیدم بیرون
هانی:چی هست؟
ا.ت:پدر سوهو همیشه از وقتی کوچیک بود به پدرم حسادت میکرد چون پدرم به هرچی میخواست میرسید استعداد داشت و کار ها و موفقیت های زیادی داشت
پدر سوهو همیشه بهش حسادت میکرد
پدر سوهو وقتی سعی میکرد پدر منو بکشه مرد و سوهو تصمیم گرفت وقتی بزگ بشه و قدرت بگیره کل خانواده امونو بکشه
و سوهو هم وقتی به قدرت رسید خانوادمو آتیش زد و من نجات پیدا کردم
هانی:ای لعنتی کثافت یعنی حتی مرگ هم براش کمه
ا.ت:مهم اینجاس که انتقام گرفتیم این مهمتره
هانی:اوهوم،بیا بریم داخل خونه یکم استراحت کنی بعد دیگه ی کاری کنیم
ا.ت:باشه بریم
رفتیم داخل خونه ی دوش ۳۰مینی گرفتم و اومدم بیرون بعدش هانی هم حموم کرد
لباس پوشیدیم و قرار شد بریم بیرون نهار بخوریم
پایان این پارت
فالو و لایک یادتون نره❤🤝
#بی_تی_اس
#BTS
#ارمی
#ARMY
#رمان_از_بی_تی_اس
#ROMAN_OF_BTS
#چا_اون_وو
#cha_eun_woo
#فیک
#fake
#وانشات
#vanshat
#سخت_ترین_کارم
#part38
*ویو ا.ت*
صدور انگار از زیرزمین میومد بلند شدیم و رفتیم که دیدم بله سوهو و دوهون داد و هوار میکنن
ا.ت:همینش کم مونده بود که به سگ تبدیل بشید
سوهون:خودت رو با ما اشتباه نگیر
ا.ت:فک کنم چشمات ضعیفن
دوهون:ازادمون کنیددددد و الا بد میشه
هانی:ا.ت لطفا بیا کار اینا رو هم تموم کنیم
ا.ت:نظرت چیه اول یکم خوش بگذرونیم
هانی:اوکی ولی چطور
ا.ت:هانی بیا کیک بپزیم،برو ارد و شکر و تخم مرغ و وسایل لازم رو بیار
هانی:باشه
ا.ت:کبریت یادت نره
هانی:اوکی
هانی رفت و وسایل رو اورد
هانی:بفرما
ا.ت:ارد رو بده تو هم تخم مرغ رو بگیر
ارد و تخم مرغ ها رو بردیم و انداختیم روسرشون
بعدش شکر و بقیه وسایل رو هم بردیم و قشنگ کثیفشون کردیم
هانی:خوبه خمیر آماده شد الان باید بپزیمش
ا.ت:اوکی کبریت بیار
هانی:اوردم بنزین هم اوردم
ا.ت:افرین کار خوبی کردی
بنزین رو اوردیم و هانی روشون پاشید
دوهون و سوهو:نههههه نکن نههههههه نههههههه برش دار بسهههه نکننننن
بهشون محل ندادیم تفنگ رو برداشتم و به دست و پاشون شلیک کردم
هانی:کیک خوشمزه ای برای مرگ هستید
هانی هم چوپ کبریت رو روشن کرد و انداخت روشون ماهم از اتاق اومدیم بیرون
اونا همینطور داشتن میسوختن سرو صداهاشون کل خونه رو پر کرده بود
یاد آتیش سوزی پدر و مادرم افتادم بغضم ترکید و پیش هانی نشستم و گریه کردم
ا.ت:هانی بلاخره انتقاممو گرفتم،بزار ببینه...بزار ببینه..درد آتیش سوزی چطوره بزار همینطور بسوزه و به خاکستر تبدیل بشه
بره و با آتیش جهنم بسوزه(با گریه)
هانی:ا.ت اروم باش ما دیگ انتقاممونو گرفتیم تمام
ولی میدونی دلیل سوهو برا کشتن خوانوادت چی بود؟
ا.ت:اره ی روزی بزور از دهن دوهون کشیدم بیرون
هانی:چی هست؟
ا.ت:پدر سوهو همیشه از وقتی کوچیک بود به پدرم حسادت میکرد چون پدرم به هرچی میخواست میرسید استعداد داشت و کار ها و موفقیت های زیادی داشت
پدر سوهو همیشه بهش حسادت میکرد
پدر سوهو وقتی سعی میکرد پدر منو بکشه مرد و سوهو تصمیم گرفت وقتی بزگ بشه و قدرت بگیره کل خانواده امونو بکشه
و سوهو هم وقتی به قدرت رسید خانوادمو آتیش زد و من نجات پیدا کردم
هانی:ای لعنتی کثافت یعنی حتی مرگ هم براش کمه
ا.ت:مهم اینجاس که انتقام گرفتیم این مهمتره
هانی:اوهوم،بیا بریم داخل خونه یکم استراحت کنی بعد دیگه ی کاری کنیم
ا.ت:باشه بریم
رفتیم داخل خونه ی دوش ۳۰مینی گرفتم و اومدم بیرون بعدش هانی هم حموم کرد
لباس پوشیدیم و قرار شد بریم بیرون نهار بخوریم
پایان این پارت
فالو و لایک یادتون نره❤🤝
#بی_تی_اس
#BTS
#ارمی
#ARMY
#رمان_از_بی_تی_اس
#ROMAN_OF_BTS
#چا_اون_وو
#cha_eun_woo
#فیک
#fake
#وانشات
#vanshat
۴.۳k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.