ازدواج اجباری
پارت 1۹
ویو ا.ت
با جونگ کوک رفتیم سمت خونه ای که خیلی کنجکاو بودم چه جور جایی عه وقتی رسیدیم به قول جونگ کوک نه عمارته و نه ویلا این خوده قله یا همون قصره ولی خیلی شیک ساخته بودنش جونگ کوک ماشین رو داخل حیاط که حدود ۶ یا هفت تا بی ام وی و لامبورگینی بودن اینا دیگه چه خر پولایی ان وقتی پیاده شدم حیاطش اینقدر بزرگ بود که نگو داخلش یه گل خونه و چند میوه ی کاشته شده هم بود وای توت فرنگی و هندونه و نارنگی خیلی میوه های دیگه هم بود که صدای جونگ کوک در اومد و گفت
جونگ کوک:اگه دید زدنت تموم شده بگو بریم داخل خستم
ا.ت:اها باش
و رفتم داخل دیدم یه بچه ی کوچولو حدود ۴ ساله بود با کوچیک تر نميدونم پرید بغل جونگ کوک و چند ماچ از صورت جونگ کوک گرفت جونگ کوک گفت
کوک:اووخودا کجا بودی فسقلی (خنده و قلقلک دادن بچه)
بچه:چند روز پیس مامان بزلگ بودیم من به مامانی گفتم میخوام بلم پیس عمو سونگ کوک(لحن بچه گونه)
کوک:هزار بار بهت گفتم به من سونگ کوک نگو جونگ کوک خوب بچه (قلقلکه بچه) خب چیکار کردی لینو کوشولو
لینو:رفتم حموم کلدم با عمه بازی کلدم شکلات خوردم مسواک زدم که دندونام خلاب نسه(بچه گونه درضمن بچه ها من نمیدونستم که کره ای با اسم پسراشون رو چی میزارن برا همین گذاشتم لینو برای اینکه داخل استری کیدز لینو هم کیوته و هم از همه کوچولو تر معلوم میشه)راستی عمو جونگ کوک این مامانه کیه؟
جونگ کوک:🤣این شبیه ماماناست؟
لینو:(خنده ی بچه گونه)نه شبیه نینی کوچولو هاس
جونگ کوک:افرین بزن قدش
لینو:(روبه ا.ت)تو کی است شیه از کجا اومدی تو خیلی خوشگلی میزاری ببوسمت؟(کیوت و بچه گونه)
ا.ت:سلام کوچولو من ا.ت هستم زن عمو جونگ کوک هستم
لینو:اره اجازه ندادی ببوسمت؟🥺
ا.ت:(لینو رو بغل کرد)ببوس هر چقدر میخوای ببوس 😊
و لینو شروع کرد با اون دهن کوچولوش به بوسیدن ا.ت همه ی لپاش رو بوسید
لینو:ا.ت جون میدونی بابام مامانم رو چطوری میبوسه(نگاه شیطانی کوچولوها)
ا.ت:نه چطوری
لینو:(لب ا.ت رو بوسید)همش اینجوری میبوسه ولی خب کاشکی منم یه دوشت دختل خوشملی مثل تو داشتم
ا.ت:من بشم دوست دخترت؟
لینو:اله اله میشه؟
ا.ت:چرا نشه کوچولو(دماغ لینو روکشید)
لینو:بعد شبا باهم بخوابیم
جونگ کوک:هووویییی زن منه پیش تو چیکار داره تازه یه دنپایی حرومت میکنم زن منو میبوسی بچه پرو
لینو فرار کرد و به جیمین برخورد کرد(جیمین تو داستان پسر عمه ی جونگ کوکه)و گفت
لینو:عمو جیمین نجاتم بده هم دوشت دخمل رو ازم گرف هم کتکم میزنه نمیزاره دوشت دخملم رو ببوسم
جیمین:(بنده خدا داره از خنده جررررررررر میخوره)
جونگ کوک:خوبه جیمین اینجاست وگرنه دنپایی رو حرومت میکردم
جیمین:(به ا.ت نگاه کرد)سلام ا.ت
ا.ت:سلام جیمین خوبی(اینا تو عروسی باهم اشنا شدن)
لایک ده تا
ویو ا.ت
با جونگ کوک رفتیم سمت خونه ای که خیلی کنجکاو بودم چه جور جایی عه وقتی رسیدیم به قول جونگ کوک نه عمارته و نه ویلا این خوده قله یا همون قصره ولی خیلی شیک ساخته بودنش جونگ کوک ماشین رو داخل حیاط که حدود ۶ یا هفت تا بی ام وی و لامبورگینی بودن اینا دیگه چه خر پولایی ان وقتی پیاده شدم حیاطش اینقدر بزرگ بود که نگو داخلش یه گل خونه و چند میوه ی کاشته شده هم بود وای توت فرنگی و هندونه و نارنگی خیلی میوه های دیگه هم بود که صدای جونگ کوک در اومد و گفت
جونگ کوک:اگه دید زدنت تموم شده بگو بریم داخل خستم
ا.ت:اها باش
و رفتم داخل دیدم یه بچه ی کوچولو حدود ۴ ساله بود با کوچیک تر نميدونم پرید بغل جونگ کوک و چند ماچ از صورت جونگ کوک گرفت جونگ کوک گفت
کوک:اووخودا کجا بودی فسقلی (خنده و قلقلک دادن بچه)
بچه:چند روز پیس مامان بزلگ بودیم من به مامانی گفتم میخوام بلم پیس عمو سونگ کوک(لحن بچه گونه)
کوک:هزار بار بهت گفتم به من سونگ کوک نگو جونگ کوک خوب بچه (قلقلکه بچه) خب چیکار کردی لینو کوشولو
لینو:رفتم حموم کلدم با عمه بازی کلدم شکلات خوردم مسواک زدم که دندونام خلاب نسه(بچه گونه درضمن بچه ها من نمیدونستم که کره ای با اسم پسراشون رو چی میزارن برا همین گذاشتم لینو برای اینکه داخل استری کیدز لینو هم کیوته و هم از همه کوچولو تر معلوم میشه)راستی عمو جونگ کوک این مامانه کیه؟
جونگ کوک:🤣این شبیه ماماناست؟
لینو:(خنده ی بچه گونه)نه شبیه نینی کوچولو هاس
جونگ کوک:افرین بزن قدش
لینو:(روبه ا.ت)تو کی است شیه از کجا اومدی تو خیلی خوشگلی میزاری ببوسمت؟(کیوت و بچه گونه)
ا.ت:سلام کوچولو من ا.ت هستم زن عمو جونگ کوک هستم
لینو:اره اجازه ندادی ببوسمت؟🥺
ا.ت:(لینو رو بغل کرد)ببوس هر چقدر میخوای ببوس 😊
و لینو شروع کرد با اون دهن کوچولوش به بوسیدن ا.ت همه ی لپاش رو بوسید
لینو:ا.ت جون میدونی بابام مامانم رو چطوری میبوسه(نگاه شیطانی کوچولوها)
ا.ت:نه چطوری
لینو:(لب ا.ت رو بوسید)همش اینجوری میبوسه ولی خب کاشکی منم یه دوشت دختل خوشملی مثل تو داشتم
ا.ت:من بشم دوست دخترت؟
لینو:اله اله میشه؟
ا.ت:چرا نشه کوچولو(دماغ لینو روکشید)
لینو:بعد شبا باهم بخوابیم
جونگ کوک:هووویییی زن منه پیش تو چیکار داره تازه یه دنپایی حرومت میکنم زن منو میبوسی بچه پرو
لینو فرار کرد و به جیمین برخورد کرد(جیمین تو داستان پسر عمه ی جونگ کوکه)و گفت
لینو:عمو جیمین نجاتم بده هم دوشت دخمل رو ازم گرف هم کتکم میزنه نمیزاره دوشت دخملم رو ببوسم
جیمین:(بنده خدا داره از خنده جررررررررر میخوره)
جونگ کوک:خوبه جیمین اینجاست وگرنه دنپایی رو حرومت میکردم
جیمین:(به ا.ت نگاه کرد)سلام ا.ت
ا.ت:سلام جیمین خوبی(اینا تو عروسی باهم اشنا شدن)
لایک ده تا
- ۴.۴k
- ۱۵ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط