رویای بزرگ
رویای بزرگ
#part67
دستامو برداشتم ولی.. ولی هر دوشون لباساشونو در آوردن 😰
دستمو گذاشتم رو گوشام و با تمام توان جیغ کشیدم
سرم گیج میرفت
حالم خوش نبود
در باز شد نمیدونم کی بود نمیدونم شاید یکی از اون دو تا بودن که رفتن بیرون ولی چشامو باز نکردم گوشام سوت می کشید
صدای اشنایی گفت:
این سوک حالت خوبه😧...
اروم چشامو وا کردم
تهیونگ بود
فورا پریدم بغلش و تا میتونستم زار زدم😭
تهیونگ پوفی کوتاهی کرد و گفت:
میدونی اگه نمیرسیدم چی میشد!
یکم اروم شدم و از تو بغلش اومدم بیرون
این سوک: ببخشید😔 باید وقتی میخواستم بیام اینجا بهتون خبر میدادم
ا..و..نا... کجا رفتن؟
تهیونگ: فرار کردن ولی به پلیس گفتم دنبالشونن
این سوک: واقعا ممنونم که اومدی دنبالم
تهیونگ: بلند شو وسایلتو بردار بریم.
..........
سوار ماشین شدیم
- خوبی، نیازی به دکتر رفتن نیست؟!
سرمو تکون دادم و بلافاصله گفتم:
نه، بهترم
راست..ی
-...؟
+چرا صبح وقتی از خواب بیدار شدم...
ولش کن
-من که بهت گفتم چون مست بودی اومدی اتاقم....
+نه برای اون نه برای اینکه وقتی بیدار شدم لباس نداشتم😶
#part67
دستامو برداشتم ولی.. ولی هر دوشون لباساشونو در آوردن 😰
دستمو گذاشتم رو گوشام و با تمام توان جیغ کشیدم
سرم گیج میرفت
حالم خوش نبود
در باز شد نمیدونم کی بود نمیدونم شاید یکی از اون دو تا بودن که رفتن بیرون ولی چشامو باز نکردم گوشام سوت می کشید
صدای اشنایی گفت:
این سوک حالت خوبه😧...
اروم چشامو وا کردم
تهیونگ بود
فورا پریدم بغلش و تا میتونستم زار زدم😭
تهیونگ پوفی کوتاهی کرد و گفت:
میدونی اگه نمیرسیدم چی میشد!
یکم اروم شدم و از تو بغلش اومدم بیرون
این سوک: ببخشید😔 باید وقتی میخواستم بیام اینجا بهتون خبر میدادم
ا..و..نا... کجا رفتن؟
تهیونگ: فرار کردن ولی به پلیس گفتم دنبالشونن
این سوک: واقعا ممنونم که اومدی دنبالم
تهیونگ: بلند شو وسایلتو بردار بریم.
..........
سوار ماشین شدیم
- خوبی، نیازی به دکتر رفتن نیست؟!
سرمو تکون دادم و بلافاصله گفتم:
نه، بهترم
راست..ی
-...؟
+چرا صبح وقتی از خواب بیدار شدم...
ولش کن
-من که بهت گفتم چون مست بودی اومدی اتاقم....
+نه برای اون نه برای اینکه وقتی بیدار شدم لباس نداشتم😶
۲.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.