رویای بزرگ
رویای بزرگ
#part68
تهیونگ:......
این سوک: تو...... اون شب اتفاقی افتاد!😶
تهیونگ: ام....ام...
تهیونگ یه چیزی میدونه و به من نمیگه
ینی اونشب چی شد!
تکیه دادم به صندلی ماشین تا ویلاشون راه زیادی بود چون برا اینکه شناخته نشن دور از شهر زندگی میکردن...
به اون شب فکر کردم تا جایی یادمه که رفتم دوش گرفتم و اومدم بیرون تو حیاط داشتم به فکر میکردم که تا به خودم اومدم یه شیشه دیگه آبجو خورده بودم ولی بعدش.... بعدش چی شد!
یه... یه چیزایی داره یادم میاد🤭
تهیونگ لیوانو ازم گرفت ولی من... من به حرفش گوش ندادم و دوباره لیوانو ازش گرفتم
بعدش چی...
🤔بعدش....
چی...😳
از رو صندلی اومدم جلو و هین ببندی کشیدم...
این سوک: من... توووو....
تهیونگ با خونسردی تمام گفت:
-تو خودت اینو خواستی...
+اما...اما من مست بودم هیچی نمیفهمیدم...
-اگه بهت بگم صبح که بلند شدم بغلم کرده بودیو نمیزاشتی تکون بخورم باور میکنی!
+واتت.... منننن
-اره
+😧
رسیدیم.
ماشینو جلوی در پارک کرد
تهیونگ: پیاده نمیشی!
+چیزه... امم ... میشه اونشبو فراموش کنی
-نه
+چرا😳
-باید تا الان دلیلشو فهمیده باشی
+می... شه خودت بهم بگیش
-من هیچ وقت نتونستم رو در رو احساسمو بیان کنم...
+حالا باید بتونی
-اونوقت چرا!؟
#part68
تهیونگ:......
این سوک: تو...... اون شب اتفاقی افتاد!😶
تهیونگ: ام....ام...
تهیونگ یه چیزی میدونه و به من نمیگه
ینی اونشب چی شد!
تکیه دادم به صندلی ماشین تا ویلاشون راه زیادی بود چون برا اینکه شناخته نشن دور از شهر زندگی میکردن...
به اون شب فکر کردم تا جایی یادمه که رفتم دوش گرفتم و اومدم بیرون تو حیاط داشتم به فکر میکردم که تا به خودم اومدم یه شیشه دیگه آبجو خورده بودم ولی بعدش.... بعدش چی شد!
یه... یه چیزایی داره یادم میاد🤭
تهیونگ لیوانو ازم گرفت ولی من... من به حرفش گوش ندادم و دوباره لیوانو ازش گرفتم
بعدش چی...
🤔بعدش....
چی...😳
از رو صندلی اومدم جلو و هین ببندی کشیدم...
این سوک: من... توووو....
تهیونگ با خونسردی تمام گفت:
-تو خودت اینو خواستی...
+اما...اما من مست بودم هیچی نمیفهمیدم...
-اگه بهت بگم صبح که بلند شدم بغلم کرده بودیو نمیزاشتی تکون بخورم باور میکنی!
+واتت.... منننن
-اره
+😧
رسیدیم.
ماشینو جلوی در پارک کرد
تهیونگ: پیاده نمیشی!
+چیزه... امم ... میشه اونشبو فراموش کنی
-نه
+چرا😳
-باید تا الان دلیلشو فهمیده باشی
+می... شه خودت بهم بگیش
-من هیچ وقت نتونستم رو در رو احساسمو بیان کنم...
+حالا باید بتونی
-اونوقت چرا!؟
۲.۳k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.